|
|
|
خدایی دارم....
من خدایی دارم بزرگ...
خدایی مهربان....
خدایی با مرام....
خدایی ، خدای خوبی دارم....
اسمش الله است....
خیلی مهربونه ....
برخلاف ما آدما...
خیلی باوفاست....
چرا که اگه هزار بار ناشکری کنم بازم هوامو داره...
منو خدا دوستای همیشگی هستیم...
نه مثه خیلی از دوستی ها که اصلا ارزش نداره...
خدایا دوستت دارم ...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، دوست، زندگی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید :چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...
جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت:
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی دونی
دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد
درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه
صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است
فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی
بهترین دوست کسی است که : شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست
چقدر خداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
دوست، دوستی، خدا، معرفت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
«چرا کسی نگفت خدا...؟؟؟»
توی یک جمع ، بی حوصله نشسته بودم ، طبق عادت همیشگی ام مجله را ورق زدم ، تا به جدول رسیدم . همینکه توی دلم خوندم سه عمودی یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه ، از همه چیز برتر است حاجی گفت: پول تازه عروس مجلس گفت : عشق شوهرش گفت : یار کودک دبستانی گفت : علم حاجی پشت سرهم گفت : پول اگه نمیشه ، طلا ، سکه و... گفتم : حاجی ، اینا نمیشه .. گفت: پس بنویس ، مال. گفتم: بازم نمیشه... گفت: جاه خسته شدم ، با تلخی گفتم : نه ، نمیشه ... دیدم همه ساکت شدند مادربزرگ گفت: مادر جان ، عمر است سیاوش که تازه از سربازی آمده بود ، گفت : کار دیگری خندید و گفت : وام یکی از آن وسط بلند گفت : وقت یکی گفت : آدم خنده ی تلخی کردم و گفتم : نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی ، حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !!! باید جدول کامل زندگی شان را داشته باشی ، بدون آن همه چیز بی معناست ، هر کس جدول زندگی خود را دارد ... هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول فکر میکنم ، شاید کودک پابرهنه بگوید : کفش کشاورز بگوید : برف لال بگوید : حرف ناشنوا بگوید : صدا نابینا بگوید : نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت : "خدا..."
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست
حتی نیمه پر هم نیستند
وقتی چشمها جور دیگر میبینند
وقتی دوست همه جا حضور دارد
وقتی لطفش همه جا را پر کرده
آری .... چشمها را باید شست
بیاید لیوانها را به کناری بگذاریم
وقتی دریای رحمتش را کرانه ای نیست.....
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خدا، بخشش، رحمت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
در حالیکه شرکت عامل بیمه زائران در حج، مبلغ "دیه" جانباختگان منا را 55 میلیون تومان اعلام کرده، معاون سازمان حج و زیارت با رد عنوان "دیه" برای این مبلغ، آن را صرفا یک "غرامت" و یا "خسارت" دانسته است.
به گزارش خبرنگار حج و زیارت ایسنا، برای سال 94 نرخ دیه کامل یک مرد مسلمان در ماههای غیر حرام با موافقت قوه قضاییه، 165 میلیون تومان تعیین شد که در ماههای حرام نیز یک سوم این مبلغ، به میزان کل نرخ دیه افزوده میشود. با این حال طبق آنچه بهروز ناظمی مدیر بیمههای اشخاص بیمه ایران گفته، «حق دیه جانباختگان حادثه منا تا سقف 55 میلیون تومان بوده است که تاکنون علیالحساب 25 میلیون تومان آن پرداخت شده است.»
با این حساب نرخ دیه برای ماه حرام ذیالحجه در حالیکه باید 220 تومان محاسبه شود، به یکچهارم کاهش داده شده و 55 میلیون تومان درنظر گرفته شده است.
براساس توضیحات ناظمی، قرارداد بیمهنامه این شرکت با سازمان حج و زیارت، "اختیاری" بوده که پرداخت این مبلغ دیه بنابر قرارداد مذکور صورت گرفته است.
ناظمی همچنین گفته است: سازمان حج و زیارت در قرارداد با شرکت بیمه ایران حداقلِ بیمهنامه را برای حجاج فراهم میآورد که آن هم بیمهنامه اختیاری است. پس از آن همه حجاج مختارند برای تکمیل این حداقل بیمه از طریق اطلاعرسانیهای انجام شده اقدام کنند. این فرایند چندین سال است که اجرا میشود و هزاران نفر از حجاج برای تکمیل حق بیمهنامه اختیاری اقدام میکنند.
اکنون که شرکت عاملِ بیمه حجاج ایرانی اعلام کرده 25 میلیون تومان از آن دیه را علیالحساب پرداخت کرده و البته چند نفری هم از آن قافله بازماندهاند، حمید محمدی، معاون سازمان حج و زیارت گفته 50 میلون تومان که برای حادثهدیدگان منا در نظر گرفته شده، "دیه" نیست بلکه "خسارت" است.
او به خبرنگار ایسنا توضیح داد: سازمان حج با شرکت عامل بیمه قراردادی دارد که طبق آن اگر زائری در طول حج فوت کرد، 15 میلیون و در صورت وقوع حادثه، 40 میلیون تومان خسارت پرداخت شود که بر این اساس حادثهدیدگان منا 55 میلیون تومان خسارت دریافت میکنند.
محمدی تاکید کرد: در قرارداد بیمه سازمان حج و زیارت برای زائران، این مبلغ به عنوان خسارت درنظر گرفته شده نه دیه.
اگرچه معاون سازمان حج منکر طرح موضوع دیه برای جانباختگان منا شده، اما توضیحات شرکت عامل بیمه در حج که با تاکید از لفظ "دیه" استفاده کرده نشان میدهد در بیمهنامه اختیاری سازمان حج و زیارت مبلغ دیه به یکچهارم نرخ واقعی کاهش یافته، موضوعی که باعث شده برخی وکلای دادگستری و حقوقدانان نسبت به آن واکنش نشان دهند و خواستار احقاق حق زائران جانباخته در فاجعه منا باشند.
نعمت احمدی، وکیل دادگستری به استناد به شرایط موجود و با اعتقاد بر اینکه خانواده قربانیان و آسیبدیدگان فاجعه منا باید علیه سازمان حج و زیارت طرح دعوا کنند، گفته است؛ باید علیه سازمان حج و زیارت دادخواستی را ارایه دهند، زیرا این سازمان به وظایف اولیه خود عمل نکرده و حجاج را به اندازه دیه کامل یک انسان بیمه نکرده است.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
سازمان حج - قربانیان منا -دیه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
مصطفی صدرزاده، جوان ایرانی مدافع حرم در ساعات پایانی روز گذشته در شب عاشورا توسط تروریست های تکفیری در اطراف شهر حلب به شهادت رسید.
خبرگزاری میزان: مصطفی صدرزاده، مدافع حرم و فرمانده گردان عمار از لشگر فاطمیون در ساعات پایانی روز گذشته در شب عاشورا توسط تروریست های تکفیری در اطراف شهر حلب به شهادت رسید.
حسین امیرعبداللهیان چندی پیش تاکید کرد: ایران تعداد مستشاران نظامی خود در سوریه را با عزم قاطع برای کمک به شکست «تروریسم» افزایش داده است.
وی گفت: جنگ بر ضد تروریسم در سوریه شدت یافته و روسیه گام های موثری در مبارزه با داعش برداشته است. ما تصمیم گرفته ایم تعداد مستشاران نظامی مان در سوریه را برای کمک به مبارزه با تروریستها افزایش دهیم. نکته مهم تعداد افسران و مستشاران نیست بلکه عزم راسخ در جنگ با تروریسم است.
معاون عربی آفریقای وزارت امور خارجه کشورمان افزود: تعداد آنها (مستشاران) متناسب با توانایی های ما و درخواستهای دولت سوریه است. اگر لازم باشد همان خدمات مستشاری را به دوستان روسمان هم خواهیم داد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
مصطفی صدرزاده ، مدافع حرم ، شهادت ، حلب ، عاشورا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
حاج «عباس پورسنج» آشپز قدیمی محله تجریش و شمیرانات از حس های خوب محرم می گوید. حس ها و خاطره هایی که همه اش بوی دلپذیر مطبخ خانه هیئت و غذای نذری سیدالشهدا می دهد.
خبرگزاری مهر - عطیه همتی: حاج «عباس پورسنج» آشپز قدیمی محله تجریش و شمیرانات از حس های خوب محرم می گوید. حس ها و خاطره هایی که همه اش بوی دلپذیر مطبخ خانه هیئت و غذای نذری سیدالشهدا می دهد.
خوردن غذای نذری بعد از عزاداری در هیئت های امام حسین از آن لحظه های شیرین است که به جان آدم می چسبد و طعم این لحظه و این غذا را در هیچ کدام از روزهای سال نمی توان یافت. آشپزهای هیئت خادمان زحمت کشی هستند که برای پذیرایی از عزاداران سیدالشهدا از صبح روی پا ایستاده اند تا شیرینی این لحظه را به کام عزاداران بچشانند. خادمانی که بارها پای دیگ هایشان بغض کرده اند و خودشان روضه خوانده اند و غذایشان را با ذکر و نام اهل بیت معطر کرده اند.
سراغ یکی از باسابقه ترین آشپزهای پایتخت رفتیم.«حاج سید عباس پورسنج» نفسش آغشته به ذکر اهل بیت و سالهاست که کنار آشپزی مداحی هم می کند. برای همین برای یک نفسی می خواند و ماهم کنار این مصاحبه برای شما سنجاق می کنیم. اگر شما هم دلتان می خواهد از فوت و فن های قیمه خوش عطر امام حسین و خورش های نذری در محرم بدانید این مصاحبه را از دست ندهید.
آشپزی ارث پدری است
حاج سیدعباس پورسنج متولد ۴مرداد ۱۳۳۵ در محله تجریش تهران است و خودش هنگام آدرس دادن روی خانه شان که پشت تکیه بزرگ تجریش بوده تاکید ویژی ای می کند. به قول خودش از همان بچگی لباس عربی می پوشیده و شعرهای محرمی را که یاد می گرفته بلند می خوانده است.
آشپزی هم شغل پدری آقای پورسنج است که توانسته نام پدر را در محله قدیمی شان زنده نگه دارد. « آشپزی شغل پدری بنده است. خب من از بچگی مراحل کار را کنار پدرم دیده بودم و در دستگاه اباعبدالله بزرگ شده بودم.
هرچه باشد من با لقمه آشپزی بزرگ شده بودم برای همین به این کار عرق خاصی داشتم. از همان دوران هم در ایام محرم و فاطمیه پخت داشتیم و من چون کنار پدر یاد گرفته بودم و بلد بودم کار را به دست ما هم می دادند.
البته ذوق و سلیقه خودم هم در کار دخیل بود. به هرحال در میان برادرها من تنها وارث پدر در آشپزی شدم و همین باعث شد به طور ناخودآگاه از کار قبلیام زده شوم.»
کار ساختمان را به خاطر آشپزی رها کردم
زده شدن از کار ساخت و ساز ساختمان هم قصه جالبی دارد که به استخاره آیت الله جمال الحق بر می گردد. « به دلم افتاد که برای استخاره پیش آیت الله بروم که بالاخره کار آشپزی را ادامه بدهم یا نه؟ آیت الله استخاره هایشان ردخورد نداشت.
من هم اصلا نگفتم که چه می خواهم. بعد از استخاره آیت الله گفت آقای سید عباس کار بسیار خوبی است اما خطرش زیاد است. ولی خداوند شما را یاری می کند که از خطرات نجات پیدا می کنید و ثواب های بسیار زیادی هم می برید. همین موضوع یک تشویق بسیار جدی برایم شد و کار ساختمان را با اینکه اعتبار زیادی در آن داشتم؛ کنار گذاشتم. بعد آشپزی را حسینیه تجریش شروع کردم.
یک آشپزخانه کوچک هم ساختم و روزی یک قابلمه برنج می پختم و به تکیه می آوردم. اتفاقا اولین روزی هم که در تکیه غذا پخش کردم. روز عید فطر بود و در حضور حضرت آیت الله دین پرور کار انجام شد. آیت الله دین پرور به من ۸۰ هزارتومان داده بود و من خودم هم مقداری رویش گذاشتم و قرار شد قرمه سبزی درست کنیم. آن روز حدود ۳۵۰ پرس غذا به مردم دادیم و آنقدر آن قرمه سبزی خوب شد که من فردایش ۱۵۰ پرس غذا فروختم.»
برای کاروان زائرین بین راه غذا می پختم
حاج سید عباس آنقدر روحیه لطیفی دارد که کنار اسامی تمام کسانی که دوست دارد بغض می کند و چندقطره اشک می ریزد. از اسامی فرزندان و نوه هایش گرفته تا اسامی اهل بیت که حاج سیدعباس را به گریه می اندازد. برای همین وقتی برایمان تعریف می کند که بارها آشپز کاروان زائران حضرت زینب به سوریه بوده است و برای زوار غذا درست می کرده باید چندین مرتبه اشکهایش را از گوشه چشمش پاک کند.
«اولین کسی که بین راه، غذا پخت و به زائرین غذای گرم داد، من بودم. مواد اولیه را با خودم می آوردم و بین راه برای زائرین غذا آماده کردم. قبلا که با اتوبوس به سوریه می بردند بین راه غذا نمی دادند. زائرین با خودشان کنسرو می آوردند.
این کار را هم که ما کردیم عده ای ناراحت شدند گفتند خیلی کار پر زحمتی است و بقیه را متوقع می کنید ولی من این کار را انجام دادم. به مسافرها زمان ثبت نام می گفتیم غذا نیاورند. بعد یک ساعت به ظهر مانده فرش را پهن می کردیم و مواد خورشی که نیمه حاضر کرده بودم را همانجا درست می کردم. برنج را هم همان جا دم می کردم و پخش می کردیم.»
قبلا قیمه غذای آدم های مرفه بود
حالا بحث به قیمه امام حسین می رسد و می پرسیم اصلا چرا نذری امام حسین به قیمه معروف شد که جواب های جالبی می دهد. « این سنتی است که از قدیم پارجا بوده و قدمتش به بیش از ۱۰۰ سال یا۱۵۰ سال می رسد. از آن زمان غذای قرمه سبزی و قیمه غذای خانواده های مرفه بود. و چون در سنت ما از قدیم مردم بهترین غذایشان را برای اباعبدلله کنار می گذاشتند. قیمه و قرمه از آن موقع باب شد. بالاتری ها فسنجان هم می دادند. اما زرشک پلو با مرغ از نظرمن به درد نذری محرم نمی خورد.
نمی دانم چرا برای محرم اصلا به من نمی چسبد.» حالا بحث مان گل می کند و می گوییم چرا عطر قیمه امام حسین فرق دارد؟« عزیزم این چیزی که من به شما می گویم عین حقیقت است. در پخت غذا هیچ چیزی به جز نیت نیست. شما اگر در خانه نیت کنید بگویید یا امام حسین من می خواهم به همسرم، پدرومادرم، اولادم یا مهمانم قیمه شما را بدهم. اگر طعمش عوض نشد؟ من محاسنم را پیش شما گرو می گذارم. یعنی آنقدر به این کار یقین دارم. نام امام حسین بیاید غذا از تبرک نامش طعم پیدا می کند.»
یکبار خواستند غذایم را خراب کنند
خراب شدن غذا هم سوژه دیگرماست که حاج سیدعباس می گوید هیچ وقت به کمک خدا غذایش خراب نشده چون همیشه کنار دیگش نشسته است. اما اتفاق افتاده که بخواهند غذایش را خراب کنند: « در همین تکیه تجریش یک سال برای عاشورا باید ۷۵۰ کیلو برنج می پختیم. وقتی نشستیم صحبت کردیم دیدیم ۲۷ تا دیگ ۱۰ من می شد.
در مسجد یک عالمه آدم گفتند که برای کمک می آیند. من بودم و پسرم مهدی و یک کارگر افغانی که داشتم. اما شب عاشورا موقع کار هیچ کس نیامد. به ۲ نصفه شب که خوردیم. فهمیدیم می خواهند کار ما را خراب کنند. مثل خرابکاری که متاسفانه در خیلی جاها انجام می شود. خلاصه می خواستند دستمان را توی پوست گردو بیندازند.
۷۵۰ کیلو برنج را از ۲نصف شب شروع به کار کردیم و آخرین دیگ مان را هم ۷ صبح دم کردیم. شواهدش هست ۲۷ دیگ همه هم ته چین دار و هیچ سالی هم غذای ما به آن خوبی نشد. تا به امروز هم آن آدم ها را دیدم چیزی نگفتم. به خاطر همین مسائل من از پای دیگم تکان نمی خورم. غذا را که پختم و سالم تحویل دادم می روم استراحت می کنم.» آقای پورسنج به ته دیگه هم خیلی حساس است و می گوید ته دیگه همه غذاهایش را ته چین می زند.
۴ هزارماهی سرخ کردم
آشپزی برای کاروان های زیارتی از شیرین ترین خاطره های حاج سیدعباس است: «من برای اینکه مکه بروم هیچ وقت نیاز نداشتم کار کنم. پول داشتم همینطوری عادی مکه بروم. اما به دلیل علاقه ام به خدمت کردن به زائران همیشه به عنوان خادم و آشپز کاروان عازم خانه خدا می شدم. یک بار ماه رمضان مکه بودم که باید ۲هزار غذا پخت می کردیم. قرار بود یک روز ماهی درست کنیم. ماهی های کوچکی بود که از پاکستان آورده بودند که برای هرکس ۲تا می دادیم.
من سحری را که تحویل دادم. اذان را گفتند و نماز خواندم. بعد ۴ تا ظرف گذاشتم که ماهی ها را سرخ کردم تا برای افطار آماده شود. باور کنید موذن وقتی برای اذان مغرب «الله اکبر» گفت. من آخرین ماهی را سرخ کردم. ۴هزار ماهی بود. آخرین ماهی تابه ماهی را که برداشتم از هوش رفتم.حالا فکر کنید بچه ها مرا روی شانه هایشان بلند کردند روی شوخی «لااله الاالله» گفتند و به اتاقم بردند.»
خورش قیمه امام حسین ۱۰ ساعت کار دارد
مصاحبه تمام شده و دلمان نمی آید بعد از گپ شیرین با حاج عباس از او در مورد نحوه پختن غذای نذری نپرسیم. حالا ریزتر می شویم و دستورپخت ویژه اش را برای قیمه نذری می پرسیم حاج سیدعباس جزء به جزء را با اصطلاحات آشپزی منحصر به فردش برایمان شرح می دهد: « یک اشتباهی که شما جوان ها می کنید این است که فکر می کنید می شود یک ساعت دوساعته یک خورش پخت. نخیر هر خورشی حداقل ۱۰ ساعت کار دارد. بعد از پاک کردن و شستن لپه و آب کشیدنش. باید روغن را داخل قابلمه بریزید و زیرش را کم کنید تا آرام داغ شود. زیرش زیاد کنید قبل از اینکه داغ شود می سوزد. ما هیئتی ها اکثریت روغن جامد می ریزیم.
بعد از چند دقیقه ۳ تا لپه داخلش بریزید پف می کند. بعد لپه ها را که ریختید به دم نیم سرخ که رسید مقداری زردچوبه می ریزید. الباقی سرخ شدن لپه با زردچوبه است. پیاز داغ از قبل آماده را داخلش می ریزید. گوشت هم که ریختید و آب را هم اضافه می کنید. کف قهوه ای را همه را خارج می کنید که اصلا غذا را خراب می کند این کف قهوه ای همان خون مردگی هاست که باید خارج شود. اگر گوشت را جداگانه بپزید یک قل که بپزد این کف بیرون می آید و می توانید آبکش کنید. بعد داخل مواد بریزید. رب را هم سوا سرخ کنید اما رب را دیرتر بریزید. این ها که نیم پز شدند رب را بریزید.
چون رب ممکن است جلوی پخت گوش را بگیرد. بعد که چندجوش زد. حالا زیرش را کم کنید که کندجوش بزند. کندجوش که بزند روغنی که دارد رو می ایستد که هم خوشگل می شود هم شما می توانید اگردلتان خواست روغن اضافه را بردارید. من می دانم شما دنبال چه هستید دنبال ادویه اش می گردید. چون الان می روند عطاری می گویند ادویه خورشی می خواهیم و یک ملغمه تحویل می گیرند که به درد نمی خورد. من گلاب و هل نمی زنم. اما اگر اصرار دارید یک مقدار کمی هل بزنید. به نظرمن گلاب برای شیرین پلو است من نمی زنم اما عده ای برای برنج زعفرانی گلاب می زنند.
جوزهندی هم یک دم قاشق چای خوری، فلفل قرمز یا فلفل سیاه که دومی خوش عطر تر است. پودر سیر را هم به گوشت بزنید که بوی ضخمش را بگیرد. اما دارچین را آخر بریزید. چون رنگ خورش را تاریک می کند. لیموعمانی را با آبجوش یک جوش بدهید این زردی که بیرون می زند همان تلخی است که باید دور بریزید. آخرش هم یک کم روغن حیوانی بریزید که عالی می شود. گوشت قیمه ترجیحا سردست گوسفند باشد لذیذ تر است.»
فوت قرمه سبزی و فسنجان چیست؟
دستور قرمه سبزی هم با توضیح سبزی شروع می شود: « سبزی های قرمه اصل کار است. تره، گشنیز، جعفری و یکم اسفناج که سرخ شدن این سبزی برای طعم غذا شرط است. سبزی وقتی برای سرخ شدن آماده باشد یک ثانیه ولش کنید از کف ماهی تابه بالا می پردو به شما می گوید من سرخ شدم. اصل لوبیا هم لوبیای قرمز است که از قبل خیس خورده و معمولا نیم پز می کنند. اما لوبیای چینی به علت لعابی که به خورش می دهد هم خیلی خوب است.
پیازداغ و زرد چوبه را بریزید. مواظب باشید زرد چوبه اگر در دمای بالا سرخ شود مزه غذا را تلخ می کند. گوشت قرمز هم باید درشت تر از قیمه باشد. اکثرا برای قرمه سبزی مشکل لعاب دارند چون می خواهند دوساعته قرمه سبزی درست کنند. من اصلا قرمه سبزی دوساعته را قبول ندارم.رب گوجه فرنگی هم سلیقه ای است که بیشتر در شهرستان ها باب است اما در اصل قرمه سبزی رب ندارد.»
فسنجان هم بحث دیگر ماست که با توضیح گردو آغاز می شود: « فسنجان ترش و شیرین خوردنش کاملا سلیقه ای است مثلا شمالی ها معمولا ترش می خورند. اما رب انار ملس یا ترش باید بخرید چون به رب انار شیرین شکر می زنند. بعضی ها هم به ازای نیم کیلو گردو سه کیلو کدوتنبل می زنند که من اصلا این فسنجان را قبول ندارم. این خورش کدو تنبل است. گردوی فسنجان باید نه سفید باشد نه سیاه. باید مایل به قهوه ای باشد. بعد از چرخ کردن هم در روغن خیلی کم باید تفت داد.
بعد پیازداغ و گوشت را همانطور که گفتم باید اضافه کرد و بعد آب ریخت. عده ای گوشت قلقلی می ریزند. من لقمه می ریزم. بعد از چندساعت طبخ این غذا روغن پس می زدهد که این روغن همه خواصش است. رب انار را هم باید آخر اضافه کرد چون اگر زود بریزی گوشت را سفت می کند و به موقع بریزید جلوی هریسه شدن گوشت را می گیرد. به ازای هر نیم کیلو گردو باید ۱۰۰ گرم رب انار ریخت. بعد از یک ساعت خود فسنجان خودش آدم را صدا می زند که من آماده ام حالا شما باید بچشید و ترشی و شیرینی اش را چند دقیقه قبل از خاموش کردن غذا تنظیم کنید.»
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
حاج عباس پور سنج ، محرم ، غذای نذری ، قیمه امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
«این بار، یک گوشه جالب از زندگی زنان صد سال پیش را برایتان تعریف میکنم، یعنی تعزیه زنانه...». در میان نوشتههای ندیمه دربار ناصرالدین شاه ماجرای تعزیه خواندنی زنان که قسمتی از آن در ماه محرم برگزار میشد.
وب سایت ایران آنلاین - زهره شریفی: «این بار، یک گوشه جالب از زندگی زنان صد سال پیش را برایتان تعریف میکنم، یعنی تعزیه زنانه...». در میان نوشتههای ندیمه دربار ناصرالدین شاه ماجرای تعزیه خواندنی زنان که قسمتی از آن در ماه محرم برگزار میشد. بسیار خواندنی و حتی غیر قابل تصور است که چطور زمانی که زن از در خانه خود بدون اجازه نمیتوانست پا بیرون بگذارد و با آن همه حساسیت و تعصب میتوانست تعزیه بخواند و اجرا کند.
در آن روزگار مانند امروز ماه محرم که شروع میشد تهران و در واقع تمام ایران عزادار میشد. از نیمههای ماه ذی الحجه کودکان تهران با به راه انداختن علم و کتلهای چوبی یا ساخته شده از حلبی در شهر راه میافتادند و با یکدیگر این شعر عامیانه را میخواندند: «محرم آمد و عیدم عزا شد، حسینم وارد کرب و بلا شد» این شعر نوحه مانند، مردم را برای ورود به ماهی که یکی از شلوغترین و پراحساسترین ماههای سال مردم تهران بود آماده میکرد و آن ماه محرم بود. تعزیهای زنانه بدون حضور مردانشروع این ماه با سیاه پوشی کوچهها و محلات بود و برگزاری مراسم عزاداری و سخنرانی که در میان آنها تعزیه طور دیگری بود؛ چرا که مردم را با به تصویر کشاندن واقعه کربلا به سوز و گداز میرساند. مونس الدوله نیز برایمان از تعزیههایی که مردها برگزار میکردند و زنان روبسته با چادر و چاقچور اجازه ورود به این مجالس و دیدن آن را داشتند اشاره میکند و میگوید: «... اما تعزیه زنانهای که من میگویم غیر از این بود. در این تعزیهخوانی، یا نمایش مذهبی همه نمایشگران زن بودند و با روی باز روی صحنه میآمدند و تماشاچیان هم بدون استثنا زن بودند. خیلی آزاد، با روی باز میآمدند و خیلی آسوده و راحت تماشا میکردند. لابد تعجب میکنید که چگونه صد سال پیش زنها میتوانستند مانند هنرپیشگان امروز روی صحنه بیایند و نمایش بدهند. اما این جریان در آن روزها ظاهراً عادی بود.» «معین البکاء» کارگردان تعزیههاماجرای برگزاری این تعزیهها این چنین بوده است در آن روزها پیرمرد سالخوردهای به نام «معین البکاء» به قولی کارگردان این نوع نمایشها بوده است. این پیرمرد دهها بلکه صدها نسخه اشعار مناسب داشت که به قول مونسالدوله مانند نمایش اپراهای امروز، هر قسمت آن را یک نفر با آهنگ مخصوص میخواند. خواجههای سیاه و سفید و پیر و جوان باسوادزنهای ایرانی آن روز اغلب سواد خواندن و نوشتن نداشتند و اگر نسخه شعر را به دستشان میدادند هم فایدهای نداشت، چون نمیتوانستند بخوانند. به علاوه هنر بازیگر این بود که بتواند شعرها را از بر بخواند. راه چاره این بود که عدهای خواجه سیاه و سفید و پیر و جوان که خطری برای زنها نداشت و سواد داشتند، به خانه معین البکاء میرفتند و از روی نسخهها شعرها را میخواندند و حفظ میکردند.
روضهخوانی زنانبعد وردستهای معین البکاء، آهنگها را هم به آنها یاد میدادند که مثلاً «مخالف خوان» چطور یا فرشتههای آسمانی که به زمین میآیند چه سرودی بخوانند. همین که خواجهها کاملاً آزموده میشدند به اندرونها و حرمسراها میآمدند و زنان و دختران پیر و جوان روضهخوان را جمع میکردند. این دسته از زنها را باعنوان «ملا» صدا میکردند؛ مثلاً «ملا مریم خانم» یا «آخوند ملاهاجر خانم» کلمهآخوند عنوان سردسته روضهخوانهای زنانه بود. در هر صورت، خواجهها آنچه را که از شعر و آهنگ یاد گرفته بودند، به زنان و دختران تعزیهخوان شفاها یاد میدادند. برای تعزیه زنان یک دسته موزیک هم تهیه کرده بودند که تمام افراد آن خواجهها بودند. طبل و شیپور و سنج و قرهنی و... داشتند که تنها خواجهها به کار میانداختند. گاه میشد که تعزیهخوانهای زنانه باید کلاهخود و شمشیر داشته باشند و سوار بر اسب هم بشوند! آماده کردن اسبهای رام برای سواری زنان بازیگراز مدتی پیش اسبهای کوچک رام را، که «تانو»میخواندند، برای سواری زنان تعزیهخوان انتخاب میکردند. یک خواجه افسار تانو را میگرفت و خواجه دیگر هم در رکاب زن تعزیهخوان حرکت میکرد. میان این گروه زنها و خواجهها، فقط یک مرد دیده میشد که از هر دو چشم نابینا بود. این مرد صدای خوبی داشت و کمانچه میزد و به اسم«ندمن کور» مشهور بود. اگر در تعزیهای کمانچه کش لازم داشتند، ندمن کور را باکمانچهاش روی صحنه میآوردند.
عروسیهای تاریخی به روایت تعزیههای زنانهالبته بیشتر تعزیههای زنانه مربوط به وقایعی بود که جنبه زنانه و تفریحی داشت؛ مثل «عروسی بلقیس و سلیمان» یا «یوسف و زلیخا» یا «عروسی رفتن حضرت فاطمه(س)» که این نمایش آخری خیلی طرفدار داشت و گاه میشد که خانمها از شهرهای دور دست به زحمت زیاد به تهران میآمدند تا این نمایش را که تمام نمایشگران آن زنان بودند، تماشا کنند. اما باشکوهترین آن برگزاری تعزیه شب عاشورا بود که صدای ناله و فریاد زنان را از مظلومیت شهدای کربلا در جمعی زنانه به آسمان میبرد. «مادام دلازا» و «لیدی شل» و خانمهای بازیگردر واقع هنر زنهای تعزیهخوان در این بود که با نداشتن سواد، شعرها را بدون غلط و با آهنگ مناسب میخواندند. یکی از زنان فرنگی به قول مونس الدوله به نام «مادام دلازا» و همچنین«لیدی شل» زن وزیر مختار انگلیس، که صد و چهل سال پیش در ایران بودند، کتابهایی درباره تعزیه زنان ایران نوشتهاند و خودشان هم در این تعزیهخوانیها حضور داشتند. لیدی شل درباره این تعزیهها میگوید: «اگر چه آهنگ و موزیکهای این شبیهخوانی به گوش ما فرنگیان مطبوع نمیآمد، اما به قدری این زنهای هنرپیشه خوب بازی میکردند که اگر آن را تکمیل میکردند، یک نوع اپرای جالبی به وجود میآورد که از هر جهت ارزش هنری داشت.» دختر فتحعلیشاه کارگردان تعزیهخوان زنانهجالب است بدانیم که سردسته و کارگردان تعزیهخوان زنانه یکی از دخترهای فتحعلیشاه بود که تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه زنده بود و خیلی هم با سواد و کتابخوان بود. ندیمه ناصرالدین شاه از این زن برایمان اینطور نوشته است: «این شاهزاده خانم موقعی که برای کارگردانی روی سن میآمد، به رسم آن زمان دامن کوتاه چینداری که تا روی زانو میآمد به پا میکرد. «ارخالق» ترمه یا اطلس میپوشید و چادر نماز بلندی به سرش میانداخت و «کفش ساغری» زنانه به جای «پان توفل»های امروزی در پا داشت و یک عصای آبنوس کوتاه مرصع هم دست میگرفت و با آن عصای آبنوس به دسته موزیک و هنرپیشگان فرمان میداد». برگزاری تعزیهها در اندرونی و خانههای اشرافالبته این نوع تعزیهخوانی زنانه، تنها در اندرون شاهی و خانوادههای اعیان و اشراف و شاهزادگان درجه اول انجام میگرفت. برای مثال در خانههای خانمهایی چون «ماه تابان خانم» دختر فتحعلیشاه که لقبش «قمرالسلطنه» بود، زمانی که این زن همسر «میرزا حسنخان سپهسالار» شد، در خانهای که در حال حاضر مجلس شورای ملی قدیم است و آن روزها خانه سپه سالار بود، سالی ده بار تعزیه زنانه به مناسبتهای مختلف برگزار میشد. از دیگر جاهایی که تعزیه زنانه برگزار میشد«عمارت منیریه» یا منزل «منیرالسلطنه» زن ناصرالدین شاه و مادر «کامران میرزا نایب السلطنه» بود. باشکوهترین تعزیه زنانه در شب عاشورامونس الدوله از مهمترین تعزیهای که در ماه محرم برگزار میشد برایمان تعریف کرده است: «اما مهمتر از همه، تعزیه زنانهای بود که در اندرون شاهی میخواندند و شب عاشورا همان شاهزاده خانم، دختر فتحعلیشاه، با سر و پای برهنه جلو میافتاد و یک کیسه پر از کاه دست میگرفت و با صدای رسایی نوحه میخواند و کاه میافشاند و زنهای اندرونی، از خانم و کلفت و سیاه و سفید، سر و پای برهنه دنبال این شاهزاده خانم حرکت میکردند و سینه میزدند و اشک میریختند و به این ترتیب به «اتاق موزه» میرفتند و علم جواهر نشانی را که مشهور به «علم شاه» بود. از اتاق موزه به «حیاط تخت مرمر» میآوردند و میگرداندند و دوباره به اتاق موزه میبردند. البته در تمام این مراسم حتی یک پسربچه ده ساله هم پیدا نمیشد و فقط زنان و خواجهها در این مجلسها راه داشتند».
نذر چهل شمع پای منبر تا پختن حلوا!در کنار برپایی مراسم این چنینی، هر کدام از زنان آن روزگار متأسفانه از روی سادگی و بیسوادی باورهایی خرافه در ذهنشان شکل گرفته بود که میتوان به نمونههایی از آنکه مونسالدوله در کتاب خاطراتش روایت کرده است، اشاره کرد از روشن کردن چهل شمع پای چهل منبر تا پختن حلوای نذری زیر اتاقکی چوبی به نام «نخل» که در بیشتر محلات برپا میکردند تا جایی که خانمی که نذر داشت چند تا کلفت و کنیز و خواجه، به همراه ماهی تابه و دبه روغن و کیسه آرد و مقداری چوب سفید برمیداشتند و میرفتند زیر نخل و با آن وسایل، حلوا میپختند و همانجا میان مردم تقسیم میکردند. سقاهای کوچک با نانی در دستمونسالدوله از دیگر نذرهای زنان آن روزگار برایمان گفته است از اینکه بعضی خانمها نذر میکردند، اگر پسر بزایند، اسمش را عباس بگذارند و سقای حضرت عباس(ع) شود. این سقاهای کوچک را در ماه محرم به جای اینکه سیاه بپوشند لباس سفید بر تن میکردند و نذرشان هم دادن نان و ماست به مردم بود. به این صورت که روز عاشورا چند تغار همان کاسههای بزرگ امروزی ماست میخریدند و با نان سنگک به مردم فقیر میدادند. جعفر شهری و روایت محرمجعفر شهری هم در کتاب «تهران قدیم» خود از این نذرها بسیار گفته است: «این نیز نذرهایی بود که مردم برای این دو ماه جهت خود و فرزندان و رفع گرفتاریها در نظر میگرفتند: آب دادن، شربت دادن، سقایی، دادن نان و ماست، انواع آشها مانند آش کشک، آش شلهقلمکار، شیر برنج، آش امام زینالعابدین، مخصوصاً آش ابودردا که مصالح آن را گدایی میکردند. خرما، حلوا، شکر پنیر، اگر فصل میوه بود انجیر، انواع چلو و... . کاه پاشیدن به سر دستهها و در اختیار گذاردن، عربی پوشیدن و به اطفال خود پوشاندن، سراپا سیه پوشیدن، روزه گرفتن چنانچه گفته شده سر برهنه، پا پرهنه راه رفتن، سینه زدن، زنجیر زدن و... .» برپایی سقاخانههایی با عطر گلاب رسم دیگری در زمان ما هم هنوز ماندگار است و زیبا، آب دادن به مردم به یاد شهید تشنه لب کربلا بود. به این صورت که از روز اول ماه سقاخانههایی برپا میشد که در آنها آب و یخ و گلاب و در بعضی شربت قند و بیدمشک و امثال آن ریخته میشد با این ذکر بر لب: «آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن، جان را فدای مرقد شاه شهید کن»و همچنین در بعد از نماز صبح در بیشتر خانهها و روضهخانهها از مردم با نان روغنی و پنیر و خرما پذیرایی میکردند و در بعضی از آنها نیز ظهر و شب ناهار و شام میدادند. اهدای لباس سیاه به فقرادر واقع در تهران قدیم هم مانند امروز دادن نذری یکی از رسوم قدیمی محرم بود. حتی کسانی که توانایی اطعام نداشتند، با ریختن مشتی برنج در پلوی نذری یا تکه گوشتی در خورش، در نذر شریک میشدند. حتی پخش لباس سیاه بین فقرایی که توانایی تهیه لباس عزا را نداشتند نیز یکی دیگر از نذرهای رایج در تهران قدیم بود که بین فقرا و بیپناه ماندهها تقسیم میشد. فقیر و ثروتمند زیر یک علم!در واقع ماه محرم برای همه پر از برکت بود و مهربانی، بین فقیر و غنی فرقی نبود تمام مردم در کنار یکدیگر سیاه پوش بودند و عزادار، در کتاب «تهران قدیم» جعفر شهری به این نکته خوب اشاره کرده است: «از روز اول ماه، شهر یکپارچه اندوه و ماتم شده پیر و برنا به کار و امور روضه و دسته و تعزیه و سینهزنی و مانند آن پرداخته، مردها به کار تشکیل و زنها به روضهخانهها روی میآوردند . اگر کسی در خانهای میماند دخالت نکرده بود مگر عجزه و بیماران و بستریها و از پا افتادههایی بودند که توان و قدرت از ایشان سلب شده بود».
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
تعزیه زنان ، دختر فتحعلی شاه ، ماه محرم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
یک آدم خوشتیپ را تصور کنید که کتی برازنده بر تن دارد. احتمال اینکه یکی از دکمههای آن کت دوربین باشد و از داخل جیب بشود ماشهٔ آن را کشید چقدر است؟ گول ظاهر افراد را نخورید.
نارنجی: ایده دوربینهای مخفی برای جاسوسی واقعاً ترسناک است ولی اگر واقعبین باشیم، در عین حال جاسازی ابزار ثبت تصاویر در اشیا معمولی واقعاً جذاب مینماید. خلاقیت و ابتکاری که برای ساختن این وسایل صرف میشود، در کنار نوآوریهای تکنولوژیک که معمولاً جلوتر از زمان خود هستند، همه ما را به خود جذب میکند. در ادامه مطلب، 12 دوربین عجیب را به شما معرفی میکنیم که واقعاً در عملیاتهای جاسوسی گذشته به کار گرفته شدهاند و کسی چه میداند، شاید الآن یکی از آنها دور و بر ما هم باشد!
دوربین شماره 1
در سال 2010 جنبش حماس اعلام کرد که سیستم اطلاعاتی رژیم اسرائیل با استفاده از این جعبه دستمال به ظاهر بیضرر، اعضای آن را مورد جاسوسی قرار میداده. این هم یک دلیل دیگر که همیشه دستمال جیبی همراه داشته باشیم.
دوربین شماره 2
در دهه 1960 جاسوسهای کا.گ.ب با استفاده از این دوربین که در پاشنه کفش جاسازی شده بود، به جاسوسی میپرداختند. مراقب باشید، شاید یکی از آنها لباس تاجرها را بپوشد و با سفر در زمان، به سراغتان بیاید.
دوربین شماره 3
دفعه بعدی که کسی برای چک کردن حسگرهای دود که برای اعلام آتشسوزی در سقف کار گذاشته شدهاند به خانه شما آمد، چشم از او بر ندارید. یا لااقل وقتی رفت مطمئن شوید که یک دوربین جاسوسی در سقف خانه شما کار نگذاشته.
دوربین شماره 4
هنوز سازنده این دوربین به اصطلاح جاسوسی را پیدا نکردهایم، و از آنجایی که ساخت آن به سال 1882 بر میگردد شانس کمی هم برای زنده یافتن او داریم. لطفاً یک نفر به دیار باقی پیامک بزند و از او بپرسد: مرد حسابی، چطور میشود با نشانه رفتن یک اسلحه به سمت کسی، بدون بر انگیختن توجهها از او عکس گرفت؟ بگذریم، به هر حال ایده مخفی کردن یک دوربین در تفنگ الکی، آن هم در قرن نوزدهم واقعاً درخشان است.
دوربین شماره 5
حالا دیگر اگر کسی ریموت کنترل دزدگیر ماشین را به سمتتان نشانه رفت، لحظهای تردید نکنید. خودش است! طرف دارد از شما عکس میگیرد.
دوربین شماره 6
قبل از ساخته شدن هواپیماهای جاسوسی و پهپادها CIA چطور تصاویر هوایی میگرفت؟ چرا راه دور برویم، به کمک کبوترها. چه چیزی از این پرندههای منادی صلح بهتر. کمتر کسی ممکن است سرش را به آسمان بلند کرده و شک کند که یک دوربین زیر شکم این سبک بالها بسته شده.
دوربین شماره 7
ساعتِ دوربین دار برای جاسوسی ایدهای قدیمی است. در دهه 1940 و 1950 جاسوسهای آلمانی از آن استفاده میکردند. فقط سؤالی که پیش میآید این است که اگر کسی آن را در مچ جناب جاسوس میدید و ساعت را میپرسید، او چطوری میخواست طرف را دست به سر کند؟
دوربین شماره 8
تقریباً اکثر افراد از کیفهای جیبی استفاده میکنند. پس شک خیلی کمی بر میانگیزد. این یکی هم اختراع آلمان شرقی است. مراقب باشید، اگر کسی نزدیک شما درب کیفش را باز کرد، چهار چشمی داخلش را نگاه کنید. اصلاً هم رو در بایستی نداشته باشید.
دوربین شماره 9
تنها چیزی که از یک سنگ خنثیتر است، سیب زمینی است. البته که سیب زمینی همه جا پیدا نمیشود، ولی سنگ چرا! هیچ کس هم به آن نگاه نخواهد کرد، چه برسد به اینکه از خودش بپرسد: آیا ممکن است این سنگ حریم خصوصی مرا نقض کند؟ از اینها گذشته، امسال سال 2012 است، آدم باید از همه چیز کمی بیشتر از قبل بترسد.
دوربین شماره 10
یک آدم خوشتیپ را تصور کنید که کتی برازنده بر تن دارد. احتمال اینکه یکی از دکمههای آن کت دوربین باشد و از داخل جیب بشود ماشهٔ آن را کشید چقدر است؟ گول ظاهر افراد را نخورید.
دوربین شماره 11
خدا رفتگان همه را بیامرزد. کند و کاو در وسایل باقی مانده از درگذشتگان، که بوی کهنگی میدهند و خاطرات خوش زیادی را زنده میکنند، حس نوستالژیکی را در آدم زنده میکند. اگر احیاناً از این سنجاق سینهها یافتید، دقیق وارسیاش کنید. خدا را چه دیدید، شاید وارث این دوربین جاسوسی جالب شدید یا شاید عکسی در آن یافتید که خاطرهای را زنده کند.
دوربین شماره 12
جاسوسها هم میتوانند عاشق باشند. این حلقه که توهم ثروتمند بودن و قدرت جاسوس بودن را همزمان در خود دارد، فقط یک حلقه بزرگ طلا نیست که نشانه تعهد به پیوند زناشویی باشد، بلکه یک دوربین جالب هم هست
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
فناوری ,
,
:: برچسبها:
دوربین ها- امان ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
هوش مصنوعی موضوعی بسیار جذاب و اما پیچیده است. علمی جدید که زندگی بشر را متحول کرده است.
فرادید: هوش مصنوعی موضوعی بسیار جذاب و اما پیچیده است. علمی جدید که زندگی بشر را متحول کرده است. کارکردهای این فناوری از معایب آن بسیار بیشتر است که نشان از سودمندی آن دارد. علم روباتیک به عنوان هسته مرکزی هوش مصنوعی شناخته میشود. اما آینده هوش مصنوعی به کدام جهت حرکت خواهد کرد؟
الگوریتمهای به کار گرفته شده در هوش مصنوعی از نحوه فعالیت «ياختههای عصبى» یا نورون الهام گرفته شدهاند. اما هوش مصنوعی و یکی از شاخههای آن «یادگیری عمیق» در چند سال اخیر چنان پیشرفت کرده است که استیون هاوکینگ در این باره میگوید: «توسعه کامل هوش مصنوعی میتواند پایان بشریت را رقم بزند.» ایلان ماسک از سرمایهگذاران فناوری دنیا معتقد است که هوش مصنوعی «اهریمنی» است که تمام جهان در حال پرورش آن است. او میگوید: «با هوش مصنوعی ما داریم اهریمن را احضار میکنیم.» هوش مصنوعی البته برای هالیوود درآمد خوبی است. سال گذشته فیلم Her توانست با همین مسئله فروش خوبی را به دست آورد. در این فیلم، شخصی عاشق سیستمعامل خود میشود که در نتیجه هوش مصنوعی پدید آمده است.
تا چندی پیش، «دستهبندی تصاویر» برای انسانها کاری آسان و برای روباتها کاری دشوار بود، اما اکنون روباتها خیلی پیشرفت کردهاند. طبق پیشبینیها انسانها تا 15 سال دیگر در چنین کارهایی حرفی برای گفتن ندارند. البته الان کامپیوترها نمیتوانند مانند انسانها فکر کنند. آنها توانایی استفاده همزمان از چندین حس را ندارند، اما روزی خواهد رسید که هوش مصنوعی در علم پزشکی انقلابی به پا خواهد کرد. فرض کنید که یک پزشک یک تصویر ام.آر.آی را میبیند. احتمال اشتباه پزشک وجود دارد. در واقع سالها زمان میبرد تا پزشک به آن درجه برسد که دیگر اشتباهی نکند. پزشکی را فرض کنید که پس از 25 سال به این مرتبه رسیده است. با کمک هوش مصنوعی میتوان این 25 سال تجربه را به راحتی به خدمت گرفت. شرکتهای بزرگ مانند گوگل و فیسبوک در «سیلیکون ولی» سرمایهگذاریهای بزرگی را بر روی هوش مصنوعی انجام دادهاند. ﺷﺮﮐﺖ ﻧﻮﭘﺎ MetaMind که توسط ریچارد سوچِر (دانشآموخته دکتری دانشگاه استنفورد) هدایت میشود بر روی «شبکه عصبی بازگشتی» تمرکز دارد. این پروژه در واقع بر درک بهتر زبان از نگاه احساس و عاطفه تاکید دارد. سوچِر میگوید: «شخصا من هرگز نخواستهام که بر روی درک زبان طبیعی کار کنم تا بتوانم بهتر بر روی مردم جاسوسی کنم، یا از بیناییِ کامپیوتری برای تعقیب و انهدام خودکار هدف استفاده کنم. با توجه به مواردی که گفتم، ماهیت فناوری همین است. دیگران میتوانند به شکلی که میخواهند از آن استفاده کنند!» کِن گولدبرگ استاد روباتیک دانشگاه برکلی میگوید: «همین حالا هم بسیاری از شغلهای موجود در مراکز تلفنی در اختیار هوش مصنوعی قرار گرفته است. من فکر میکنم که شغلهای فراوان دیگری نیز از انحصار انسانها خارج خواهد شد، تا جایی که دیگر کامل در اختیار روباتها قرار گیرد. البته در برخی موارد، ظرافت ارتباطی زبانی انسان را تنها خود انسان میتواند داشته باشد.» دو زمینه مورد علاقه بسیاری از پروژههای نوین هوش مصنوعی «کشاورزی و درمان» است. شرکتهای جدید مانند نِروانا و متامایند بر این باورند که با کمک فراگیری عمیق میتوانند به «تشخیص پزشکی دقیق» و همچنین «تولید حداکثری غذا» برسند. انقلابی در هوش مصنوعی: به سمت «فراهوش»فرض کنید در نقطه زیر ایستادهاید؛ چه احساسی به شما دست خواهد داد؟
سرعت پیشرفت علم و فناوری در طول تاریخ کند بوده است. شخصی که در سال 1500 میلادی زندگی میکرده با شخصی که در سال 1750 میلادی زندگی میکرده، تفاوت چندانی ندارد. در طول این دروان سیر رشد علمی آهسته بوده که اغلب در علم فیزیک این دوران مشهود است. اما اگر این شخصی از سال 1750 میلادی را با یک انسان سال 2015 مقایسه کنیم، این تفاوت در تمام شاخههای علم بسیار مشهود است. آینده چگونه خواهد بود؟ اگر بگویند جهان حاضر، در 35 سال دیگر به طور کلی متحول خواهد شد، چه واکنشی خواهید داشت؟ دستهبندی هوش مصنوعی1. هوش مصنوعی محدود: به آن «هوش مصنوعی ضعیف» نیز گفته میشود. این نوع هوش مصنوعی تنها در یک حوزه متبحر میشود. هوش مصنوعی که توانست استاد بزرگ شطرنج جهان را شکست دهد، یکی از همین نمونهها است. در واقع، تنها کاری که میتواند انجام دهد همین است. 2. هوش مصنوعی عمومی: به آن «هوش مصنوعی قوی» نیز گفته میشود. سطح هوشی این نوع هوش مصنوعی در سطح انسان است. ساخت این نوع هوش مصنوعی کاری دشوار است و دانشمندان هماکنون در این مرحله هستند. این نوع هوش مصنوعی باید توانایی دليل آوردن، حل مشکل، توانایی فکر کردن به صورت مطلق، درک ایدههای پیچیده، فراگیری سریع و درسآموزی از تجارب را داشته باشد. اگر جایگاه دقیق هوش مصنوعی را در حال حاضر بخواهیم مشخص کنیم، بهتر است نمونهای از روباتهای هوشمند سال اخیر را مثال بزنیم. روبات آسیمو یک روبات انساننما است که در چند سال اخیر معرفی و ارتقا داده شد. آسیمو توانایی خواندن حرکات و حالات چهرهی انسانها را دارد و میتواند مستقلاً پاسخ دهد. 3. فراهوش: فراهوش به این شکل تعریف شده است: «هوشی که در تمام زمینهها از جمله خلاقیت علمی، هوش عمومی و مهارتهای اجتماعی بسیار برتر از باهوشترین انسان باشد.» شاید این سه دستهبندی برای شما کمی پیچیده باشد. اما حقیقت مسئله سادهتر است. در حال حاضر، در جهانی زندگی میکنیم که مملو از هوش مصنوعی نوع اول است. سیستم ضد قفل اتومبیلهای پیشرفته که از سیستم کامپیوتر اتومبیل پیروی میکند یکی از همین نمونهها است. گوشی هوشمند شما نیز مورد بعدی است. شما از نقشه آن استفاده میکنید و موسیقی هم گوش میدهد. با برنامههایی مانند Siri صحبت میکنید. سیستم فیلترینگ ایمیلهای هرزه نیز نمونهای دیگر است. بخش جستجو و ترجمه گوگل هم یک هوش مصنوعی محدود محسوب میشود. در حال حاضر، بهترین بازیکنان بازیهای فکری مانند شطرنج همگی هوش مصنوعی محدود هستند. نمونههای از این دست کم نیستند. پژوهشگران زمینه هوش مصنوعی اکنون در مرحله انتقال از نوع اول به نوع دوم هستند. آنها سعی دارند با تقلید از مغز انسان بتوانند هوش مصنوعی را طراحی کنند که هم سطح هوش انسان باشد. قدم بعدی شاید «ترابشریت» باشد.
ادغام انسان و ماشین در آینده به «سایبورگ» منجر خواهد شد. البته اکنون شاید تصور آن تنها در فیلمها میسر باشد. نمونهی سینمایی مشهور آن همان فیلم ترمیناتور است. سایبورگ هم از انسان و هم از ماشین به مراتب قدرتمندتر خواهد بود. البته این ایده، منتقدان فراوانی را داشته است. فوکویاما معتقد است که این ایده «خطرناکترین ایده جهان» است. به گذشته فکر کنید. گذشتهای نه چندان دور که هنوز شبها را با نور فانوس زنده نگه میداشتند. خبری از شبکههای اجتماعی نبود. کتابها حتی به شکل امروزی نیز چاپ نمیشدند، چه برسد به اینکه بخواهیم فرآیند تولید کتابهای دیجیتال را با آن دوران مقایسه کنیم. با ظهور هوش مصنوعی، دنیا تغییر کرد. امروزه خودروهای بدون راننده، هواپیماهای بدون خلبان و پهپادها با کمک وجود هوش مصنوعی ساخته شدهاند. روباتهای روزنامهنگار تا چند سال دیگر به بازار عرضه خواهند شد. نیازی نیست به روباتهای خانهدار و کاوشگر کیوراسیتی اشارهای کرد. صنعت بازیهای ویدیویی با بهرهجویی از هوش مصنوعی باعث شده تا نوع تفریح کودکان امروزی تفاوت چشمگیری با کودکان نسلهای قبلی داشته باشد. تلفنهای همراه، ساعت هوشمند و هزاران اختراع دیگر حال و هوای زندگی را به کلی تغییر داده است. روباتهای فوتبالیست و بازوهای حرکتی برای افراد معلول با همین فناوری ساخته شدهاند. مصارف نظامی و پزشکی این روباتها در حال توسعه است. در آیندهای نزدیک، شاهد تولید انبوه روباتهای خدمتکار نیز خواهیم بود. هوش مصنوعی هنوز در اول راه خود است. فناوری که اگر در جهت مثبت خود به کار گفته شود، میتواند تاثیرات بسیار مفیدی بر زندگی انسان بگذارد. اما تصمیم نهایی با انسان است که چگونه از آن بهره جوید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
خطرناکترین -ایده -جهان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
خبرگزاری مهر: این روزها با تولید انبوه و تجاری پهپادها، این پرنده های هدایت شونده از راه دور برای مقاصد مختلف از ماموریت های نظامی گرفته تا فیلم برداری و رساندن مرسوله های پستی مورد استفاده قرار می گیرند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
تصاویر ,
,
:: برچسبها:
پهباد ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
ایجاد ۱۰ تغییر در دهه سوم زندگیتان ...
ایجاد ۱۰ تغییر در دهه سوم زندگیتان که موفقیت مادام العمر شما را مقدمه چینی می کند
بیشتر مردم دهه دوم زندگیشان را با روی آوردن به رفتارهای ناسالمی خارج از سیستم زندگی خود سپری می کنند مانند خوابیدن تا ۲ بعد از ظهر در جمعه ها و خرج کردن تمام باقیمانده پولشان برای لذت های جدید ولی دهه سوم زندگی شما یک زمان ایده آل برای اضافه کردن عادتهایی است که به شما برای بدست آوردن رضایت شخصی و حرفه ای برای بقیه عمر کمک خواهد کرد.
برای دادن مقدمه ای در این زمینه به شما، ما تئوری های اخیر کوارا درباره تغییرات مهم زندگی را به دقت بررسی کردیم و قانع کننده ترین پاسخ ها را مشخص کردیم. در اینجا ۱۰ ترفند شیوه زندگی را که شما می توانید با انجام آن در دهه سوم زندگی خود پایه و اساس موفقیت مادام العمر خود را بسازید قرار داده ایم.
۱ – سیگار کشیدن را ترک کنید
پیشنهاد کوورا به کاربر سندی پرلمن فینک: اگر سیگاری هستی، بی درنگ سیگار کشیدن را ترک کن. اگرچه نمی توانید زیان هایی را که ممکن است از سیگار کشیدن متحمل شده اید برگردانید، تحقیقات نشان می دهد کسانیکه سیگار کشیدن را پیش از ۴۰ سالگی ترک می کنند ۹۰% کمتر نسبت به کسانی که سیگار کشیدن را ادامه می دهند خطر مرگ و میر دارند.
۲ – شروع کنید که هر روزه در ساعت مشخصی بخوابید و در ساعت مشخصی از خواب برخیزید
ممکن است وسوسه انگیز باشد که از آخر هفته ها برای جبران کاستی های خوابتان استفاده کنید ولی نان والدمن به شما توصیه می کند که در رختخواب بپرید و بخوابید و هر روزِ هفته حول و حوش یک زمان مشخص از خواب برخیزید. کارشناسان می گویند اگر شما حتی چند روز بیش از حد معمول بخوابید، در معرض ریسک تغییر مجدد ساعت بدنتان به یک سیکل متفاوتی هستید، در نتیجه شما در طول روز احساس خستگی خواهید کرد. با به خواب رفتن و بیدارشدن های روتین و منظم تا جایی که می توانید از مشکلات مربوط به خواب در طول عمر جلوگیری کنید.
۳ – شروع به ورزش به طور منظم کنید
الیستر لانگمن می گوید: سعی کنید تا اندازه ای که برایتان ممکن است تحرک داشته باشید، تا زمانیکه شامل تحرک باشد مهم نیست که چه ورزشی انجام می دهید دو ، دوچرخه سواری ، وزنه برداری ، پیاده روی و یا شنا. در نیمه دوم از دهه سوم زندگیتان، از حجم عضلات شما کم می شود پس خیلی مهم است که در این زمان ورزش کنید اما به یاد داشته باشید که فعالیت های فیزیکی را انتخاب کنید که واقعا به آن علاقمندید، به این دلیل که اگر شما ورزشی را دوست نداشته باشید تمایل کمتری به ادامه دادن ورزش دارید.
۴ – شروع کنید که یک دفتر وقایع روزانه داشته باشید
مارک کراولی در نوشته هایش گفته است : “وقایع روزانه خود را ثبت کنید! بایگانی نوشته های شما هم در آینده برای شما ارزشمند خواهد بود و هم شما را سرگرم خواهد کرد” . حتی اگر ترجیح می دهید که تفکراتتان را در خودتان نگه دارید، نوشتن احساسات و تفکراتتان بر روی کاغذ می تواند به شما به مقابله با وقایع پرتنش کمک کند.
۵ – شروع به پس انداز پول کنید
کلیف گیلی می گوید: ” ایجاد عادت زود شروع به پس انداز کردن به این معنی است که شما در هر زمان مشخصی در آینده این کار را به میزان بیشتری انجام داده اید.” ممکن است اینطور به نظر برسد که سالهای طلایی طول عمر شما سالهای آتی طول عمر شما هستند و هرچه شما زودتر شروع به پس انداز کنید، پس انداز شما زمان بیشتری برای افزایش پیدا کردن دارد.
۶ – شروع به دنبال یکی از رویاهای زندگیتان کنید
بیل کاروین در نوشته هایش گفته است : “دنبال کردن هدف های زندگیتان را به تاخیر نیندازید.” “می خواهید خانه بخرید؟ چند بچه داشته باشید؟ کتابی بنویسید؟ یکی از این هدف های زندگی را برگزینید و شروع کنید. از الان تا آخر سال چه کاری می توانید انجام دهید تا یکی از آنها را شروع کنید. ”
۷ – شروع کنید که یاد بگیرید با داشته هایتان شاد باشید
رابرت واکر می گوید:”اگر از داشته هایتان راضی و خرسند باشید ، زندگی شادتری را خواهید داشت.”
این در واقع مربوط به قدردانی است: پژوهش ها نشان می دهد که قدردانی داشته هایتان می تواند شادی را افزایش دهد و از احساسات منفی بکاهد. شاید به همین دلیل است که اپرا وینفری سالهاست که دفتر ثبت روزانه برای قدردانی دارد.
۸ – به این فکر نکنید که شما باید همه را راضی نگه دارید
کوین تئو می گوید: “وقتی به ۳۰ سالگی رسیدم این احساس را که باید همه را راضی نگه دارم در خودم متوقف کردم. شما می توانید دوستان و ارتباطات خود را با دقت بیشتری انتخاب کنید ” در واقع تئو متوجه شد که مجبور نیست با افرادی که رفتار خصومت آمیزی با او داشتند به خوبی رفتار کند. اصلا مهم نیست که تعداد دوستان فیسبوک شما هر روز کمتر از دیروز شود و یا با آدم های بدخلق هیچگونه معاشرتی نداشته باشید ، مهم این است که وقت و انرژی خود را عاقلانه صرف کنید.
۹ – مقایسه کردن خود با دیگران را متوقف کنید
ماهش کی توصیه می کند: ” اگر در مقایسه با دوستان و خواهر و برادرتان شما قادر به انجام بعضی از کارها نیستید،با خودتان در صلح باشید.” “با خودتان خشن نباشید.” همانطور که یک روان درمانگر در نوشته هایش گفته است ، فکر کردن مداوم به اینکه دیگران در حال انجام چه کاری هستند، به شما کمکی در به انجام رساندن هدفهایتان نمی کند. شما بهتر است وقت خود را برای فکر کردن درباره چیزهایی که می خواهید بدست بیاورید و ارزیابی پیشرفت خود در رسیدن به هدف های پیش رویتان صرف کنید.
۱۰ – شروع کنید که اشتباهات خود را ببخشید
لیز پالمر در نوشته هایش گفته: “خود را بخاطر اشتباهاتتان ببخشید. همه ما اشتباهات زیادی انجام داده ایم. خود را در اشتباهات گذشته غرق نکنید. از اشتباهات درس بگیرید، آنها را رها کنید و به جلو حرکت کنید.” یک روانشناس اجتماعی می گوید که خود شفقی(توانایی بخشیدن خود و یادگیری از اشتباهاتمان) کلید اصلی موفقیت است که احتمالا به این دلیل است که افرادی که خودشفقی را تمرین می کنند نقاط ضعف خود را عامل قابل تغییر می بینند و سعی می کنند که اشتباه مشابه در آینده انجام ندهند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
ایجاد -۱۰ تغییر- زندگی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
|
|
بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا». این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(ع) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(ع) می شود عطر سیب استشمام کرد؟
نگاهی به منابع روایی و کتابهای معتبر شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:
در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد ۴۳ ، صفحه ۲۸۹ ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیهی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد. روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن میخوردند، به حال خود عود مینمود (بازمیگشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام وفات نمود. حسین علیهالسلام فرمود: که انار، مفقود شد، و چون امیرالمؤمنین علیهالسلام شهید گشت، به، مفقود شد، و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند. پس چون تشنگی بر ما غالب میشد، آن را بو میکردم، اندکی تشنگی من ساکن میشد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم. حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام میشد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است، و هر کس از زواربخواهد استشمام رایحهی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.»
مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد ۳ ، صفحه ۳۹۱ .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
عطر- سیب- حرم امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
می دانم حسین اوراق چی در خواب چه دید که امروز 38 سال است که نام حاج حسین هدیه لو در بازار تولید کنندگان اثباب و لوازم هیئت های عزاداری ماندگار شده است ولی خود می گوید: هر چه دارم از امام حسین(ع) است. صدای اذان ظهر در خیابان شهید عابدینی منطقه 20 تهران به گوش می رسد. آستینهایش را بالا زده تا خود را برای نماز ظهر تطهیر کند. حاج حسین را می گویم. همان پیرمرد 60 ساله که 37 سال است علم و کتل و طبل و زنجیر می سازد و در مغازه کوچکش مقابل برج سلجوقی (طغرل) اثباب و لوازم هیئتهای سید الشهدا را جف و جور می کند.
پیرمرد رغبتی برای مصاحبه نداشت و با هر زحمتی بود سر صحبت را باز کردیم. نامش محمد حسین هدیه لو است و می گوید 60 سال دارد. شغلش ساخت تجهیزات و لوازم عزاداری برای هیئتهای مذهبی است. از طبل و سنج و علم گرفته تا زنجیر و دوخت پرچم. خلاصه در این مغازه کوچک کربلایی پنهان است.
از حاج حسین در مورد ورودش به این شغل سوال کردم و گفت: همه چیز از یک خواب شروع شد. ولی این خواب را برای کسی بازگو نکردم و نخواهم کرد. چشمانش پر از اشک شده بود و می گفت: بعد از آن خواب آمدم و این مغازه را علم کردم و شدم نوکر نوکرهای امام حسین(ع) و تمام زندگی ام تغییر کرد.
می گفت: قبلا اوراق چی بودم و وضع مالی ام خوب بود ولی امروز از درون ثروتمند شدم و این ثروت درونی از برکات ائمه اطهار است.
پیرمرد دستانش پینه بسته بود و آرام و قرار نداشت. مشتری ها اغلب جوانان بودند و می آمدند و می رفتند. می گفت: در این شغل معجزه ها دیدم. جوانانی که ظاهرشان اصلا به مسلمانی نمی ماند ولی برای سید الشهدا هزینه کرده و اشک میریزند. بعد نگاهی به من کرد و گفت: اگر حضرت زهرا (س) به کسی اجازه دهد او می تواند در عزاداری امام حسین (ع) شرکت کند و قدمی در این راه بردارد. او صاحب همه مراسم و هیات هاست و دعوت هر شخص به عهده اوست.
حسین اوراق چی به نام حاج حسین هدیه لو امروز آوازه اش در بسیاری از شهرری و تهران تا استانهای سراسر کشور پیچیده است. او امروز یکی از بزرگترین پیشکسوتان ساخت علم و تیغه و اثباب عزاداری سیدالشهدا است. هر چند دیگر توان جوانی را ندارد ولی می گوید: تا زنده ام برای خاندان اهل بیت نوکری می کنم.
از حاج حسین هدیه لو سوال کردم در شغل شما چینی ها هم ورود کرده اند؟ پاسخی به من داد که از سوال کردنم پشیمان شدم. گفت: کل یوم عاشورا کل عرض کربلا. حسین برای تمام جهان است. آن چینی که طبل حسین می سازد و پرچم حسین می دوزد هر چند نداند چه ساخته است ولی از برکت وجود حسین بهره می برد. حسین برای همه است و هر کس قدمی برایش بردارد عاقبت به خیر می شود.
حاج حسین دیگر داشت برای نماز آماده می شد. سوال کردم خودتان هم هیئت دارید؟ گفت: هیئت من جایی است که بچه ها باشند. من همیشه در هیئت کودکان حضور دارم. گفتگوی ما هر چند کوتاه بود ولی آشنایی با مردی مانند حاج حسین گران بها و با ارزش بود.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
نوکری -امام حسین(ع) - خواب+عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:
روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت كه بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
روایت دوم – شيخ صدوق ميفرمايد: يزيد شب با حال مستي خوابيد و صبح مرده او را يافتند در حالي که بدن او تغيير کرده،مثل آنکه قير ماليده باشند.بدن نحسش را در باب الصغير دمشق دفن کردند.
روایت سوم – هبي از محمد بن احمد بن مسمع نقل ميکند که گفت: يزيد مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمين خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذري در انساب الاشراف مينويسد: پيري از شاميان به من گفت: علت مرگ يزيد اين بود که او در حالت مستي بوزينه اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دويد که گردنش شکست، يا چيزي در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گرديد.
روایت چهارم – در “الکامل فی التاریخ” آمده است : یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
یزید -ملعون ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه شهروند در گزارشی عزاداری این روزهای جوانان تهرانی با ظاهری متفاوت را بررسی کرده است؛
محرم از راه رسید و یک بار دیگر هیأتها و دستههای عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام حال و هوای این روزهای خیابانهای شهرهای کشور را عوض کردهاند. این بار هم مردم سراسر کشور در ١٠ روز اول ماه محرم سیاه پوشیده و به استقبال عزاداری برای امام حسین(ع) و یارانش در واقعه عاشورا رفتهاند.
این بار اما دهه اول ماه محرم و برنامههای عزاداریاش با تغییرات مختلفی از راه رسیده است؛ تغییرات در ظاهر تعدادی از زنان و مردانی که حضورشان با ظاهری متفاوت در هیأتهای عزاداری و در ساعتهای قبل از نیمهشب در خیابانهای تهران بحثبرانگیز شده است.
ماجرا بیشتر به پسران و دخترانی برمیگردد که با نوع پوشش و آرایش صورت و سرشان خیلیها را متعجب کردهاند. حالا چند روزی است که عکسهایی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که پسرانی را نشان میدهد که موهایشان را تراشیده و روی آن «یاحسین» و « یا ابوالفضل » طراحی کردهاند و دخترانی که با آرایش و لباسهای ویژه ماه محرم به تماشای هیأتهای عزاداری در خیابانها آمدهاند.
حالا انتشار این عکسها در شبکههای اجتماعی مانند تلگرام آنقدر گسترده شده است که باعث واکنشهایی در میان بعضی مسئولان اتحادیهای شده است. اولین واکنش برمیگردد به «افسرالملوک یاسان»، رئیس اتحادیه آرایشگران زنانه تهران که گفته است آرایش ویژه محرم و تبلیغات آن بهطورکلی ممنوع است: «برای آرایشگاههای زیرمجموعه اتحادیه پیامکی مبنی بر پیگرد قانونی این نوع تبلیغات ارسال و آگهی آن نیز در روزنامهها درج شده است. همچنین بخشنامهای درباره این موضوع و پیگردهای قانونی آن برای آرایشگاهها ارسال شده است.» «مصطفی آگاهی»، رئیس اتحادیه آرایشگران مردانه هم یکی دیگر از کسانی است که درباره تبلیغات آرایشگاهها برای آرایشهای مخصوص محرم واکنش نشان داده است.
او گفته است که آرایشگاهها به هیچ عنوان اجازه انجام تبلیغات در این زمینه را ندارند و به محض اطلاع از این موضوع آن واحد صنفی را پلمب خواهیم کرد: «بهزودی دراینباره اطلاعرسانی ویژه میکنیم و مصادیق آن را در سایت اتحادیه درج خواهیم کرد.» آگاهی گفته که در اولین روز ماه محرم پیامک اطلاعرسانی درباره پیگرد قانونی این کار برای اعضا ارسال شده، گفته آنچه تحت عنوان آرایش یا مدل موی ویژه محرم در جامعه رایج شده، توهین به مذهب است و ما با آن مقابله میکنیم: «گاهی برخی از افراد درخواست آرایشهای خارج از عرفی را دارند که علاوه بر اینکه این آرایشها به هیچ عنوان در شأن و شخصیت اجتماعی یک فرد مذهبی نیست بلکه خارج از عرف جامعه هم است و متاسفانه بعضی از آرایشگاهها که معمولا هم فاقد پروانه کسب بوده و حتی در مکانهای مسکونی فعالیت میکنند، اقدام به اینگونه آرایشها مینمايند.»
رئیس اتحادیه آرایشگران مردانه مصادیق برخورد با آرایشهای خارج از عرف را اینطور اعلام کرده است: «تراشیدن مو با مضمون اسامی مقدس مانند «یا حسین(ع)» که بهتازگی در ایام محرم انجام میشود یکی از مواردی است که بهشدت با آن برخورد میشود. برداشتن ابرو، انجام خالکوبی، زدن رژلب و انجام تاتو ازجمله مواردی است که در صورت مواجهشدن با آن در آرایشگاه مردانه، واحد صنفی متخلف حتما پلمب میشود. اینگونه اقدامات علاوه بر اینکه باعث جریحهدار شدن عفت عمومی در جامعه میشود با هیچگونه عرف اجتماعی نیز همخوانی ندارد و با هر اقدامی که نارضایتی مردم را به دنبال داشته باشد، برخورد خواهد شد.»
او گفته است: «در گذشته ٥هزار واحد صنفی فاقد پروانه کسب درحال فعالیت بود که این رقم هم اکنون به يكهزار و ٩٠٠ واحد کاهش یافته و مابقی واحدهای صنفی هم در شرف اخذ پروانه کسب هستند.»
آرایشگاهها: ممنوعیتی به ما اعلام نشده است
روسای اتحادیههای آرایشگران مردانه و زنانه اما در حالی از ممنوعیت آرایشهای با مضمون محرم خبر دادهاند که تعدادی از آرایشگرهای تهران میگویند دراینباره نه پیامک و نه بخشنامهای برای آنها فرستاده شده و آنها چون در این روزها مشتری زیادی برای انجام این آرایشها دارند، این کار را انجام میدهند.
«امین» که آرایشگر یک آرایشگاه مردانه در محله ونک تهران است به «شهروند» میگوید که از روز اول محرم امسال حدود ١٥ مشتری داشته است که از او خواستهاند روی موی سرشان ترکیبهای «یاحسین» و «یا ابوالفضل» علیهماالسلام طراحی کند: «مشتریهایم معمولا یا با خودشان از مراسم و نمادهای ماه محرم عکس میآورند یا میخواهند که روی سرشان، یاحسین و یاابوالفضل طراحی کنیم.»
او میگوید که از محلههای مختلف تهران مشتریانی دارد که میخواهند آرایشهای مخصوص ماه محرم داشته باشند: «از شهرری، سعادتآباد، هفتتیر ولی بیشتر مشتریانم از منطقههای شرقی تهران مانند تهرانپارس و دردشت میآیند. آنها عشق این کارها را دارند و وقتی با آنها درباره اینکه چرا این کار را میکنند صحبت میکنم، فقط میگویند مد است و دوست دارند خاص باشند.» این آرایشگر میگوید که قیمت مدلهای موی مخصوص محرم بستگی به نوع طرح دارد ولی معمولا از ٥٠هزار تومان شروع میشود. «حسین»، ٢٧ ساله، آرایشگر دیگری است که صاحب یک آرایشگاه در مرکز تهران است.
او درباره ایام محرم و مشتریهای خاصش گفته است: «در ایام محرم، مصرف چسب مو در آرایشگاههای مردانه به اوج خود میرسد. جوانها از ما میخواهند موهایشان را طوری درست کنیم که در طول عزاداری تکان نخورد. آرایش مو با خاک هم در این ایام رواج دارد که ما از خاک تمیز رس برای آن استفاده میکنیم.» به گفته او، «بهتازگی هم خط انداختن روی سر و طرح دادن و حتی نوشتن نام حسین و ابوالفضل و ... روی سر که از طریق شابلون صورت میگیرد نیز باب شده است. طرحدادن به ابروها نیز در این ایام بازار داغی دارد. ما حتی در این ایام روی مدلهای بستن شالگردن و چفیه هم کار میکنیم و برای آن هم متقاضی داریم.»
ماجرا اما فقط به آرایشگاههای مردانه و مشتریهای این روزهایشان محدود نمیشود. حالا از تعداد زیادی از آرایشگاههای زنانه تهران خبر میرسد که سر آنها هم این روزها از مشتریانی که میخواهند مو و صورتهایشان را با آرایشهای ویژه ماه محرم بیارایند، شلوغ است.
«مینا»، یکی از آرایشگرانی است که در یک آرایشگاه زنانه در غرب تهران کار میکند. او گفته که آرایشگاهی که او در آن کار میکند، در روزهای محرم شیفت ویژه دارد: «ما در این روزها آرایش مو با شال و حتی بستن شال و روسری را هم برای مشتریان انجام میدهیم. آرایش صورت و شنیون مو نیز در این ایام مشتری فراوان دارد و دختران جوان از ما میخواهند صورتشان را به سبک مناسب شب آرایش کنیم و حتی رنگ موهای روشن که در شب بهتر دیده میشوند، مد میشود و متقاضی دارد.»
او گفته است: «من از ٢٠ سالگی به کار آرایشگری مشغولم اما در ٥سال اخیر کار و بار آرایشگاهها در ایام محرم سکه شده است، هر چند که پیش از آن هم زنان و دختران جوان به آرایشگاه میآمدند تا برای دنبال دستهرفتن به گفته خودشان خوشتیپ باشند اما در سالهای اخیر مد ایام محرم بسیار باب شده است. مادر من هم سالهای سال آرایشگر بوده است و میگوید در حدود ٣٠سال پیش همه آرایشگاههای زنانه بسته بود و مردم حتی ابرو هم تمیز نمیکردند اما امروز دوره و زمانه تغییر کرده است و ماهم به فکر نان درآوردن هستیم. وقتی مشتری داریم، کار میکنیم.»
«دوست داریم، پس انجام میدهیم»
برای پیدا کردن کسانی که تصاویرشان این روزها دست به دست میشود، لازم نیست چندان خیابانها را بالا و پایین کرد. در مناطق شرقی و جنوبی تهران، این شبها میتوان دختران و پسرانی را پیدا کرد که در کنار ظاهر معمولی عزاداران حسینی، تفاوت نوع آرایش مو و صورتشان پیداست.
«امیر»، ٢١ ساله یکی از این پسران است که هر روز به هیأت عزاداری سر کوچهشان در خیابان نبرد میرود و با دوستانش این خیابان را بالا و پایین میکند. او مدل موهایش را به قول خودش به آخرین مدل ٢٠١٥ زده، دورش را تراشیده و شالگردنی را دور گردنش انداخته است که میگوید داده رویش «سلام بر حسین» چاپ کنند. او میگوید تا قبل آمدن تاسوعا و عاشورای امسال میخواهد به آرایشگاه دوستش برود و از او بخواهد که ابروهایش را هم مدل محرم امسال طراحی کند.
«امیر» همینطور که در خیابان ایستاده و منتظر آمدن دستههای عزاداری است میگوید که این دومین سال است که با آمدن محرم، به سبک ویژه این روزها خودش را آرایش میکند: «بین دوستان من مد است که به صورت معمولی برای شبهای محرم بیرون نیاییم. من فقط این کار را دوست دارم و منظور دیگری از کارم ندارم.» «محمد» هم که دوست «امیر» است، حرف او را اینطور ادامه میدهد: «مگر باید حتما فکر خاصی پشت این کار ما باشد؟ ما در روزهای دیگر هم با مد روز پیش میرویم و حالا هم دوست داریم با مد روزهای محرم خودمان را آرایش کنیم.»
در روزهای گذشته انتشار عکسهای مربوط به آرایش مخصوص محرم باعث واکنشهایی میان کاربران شبکههای اجتماعی و بعضی مسئولان شده است. از طرف دیگر، غیر از آرایش ویژه محرم، طراحی لباس و شالهای مخصوص ماه محرم هم جلب توجه کرده است. «کیوان»، یکی از کاربران فیسبوک هم دراینباره نوشته: «هر چیزی که مورد استقبال عمومی قرار بگیره یه عده برای نون در آوردن از این گرایش مردم شروع میکنن به ایدهپردازی کردن. نمونههاش زیاده.»
هرکسی از ظن خود شد یار «محرم»
پوشش و آرایش ویژه جوانان ایرانی برای محرم اما این روزها مورد توجه جامعهشناسان هم قرار گرفته است. آنها میگویند این موضوع یکی دیگر از تغییراتی است که جامعه ایرانی در یک سنت مذهبی و تاریخی ایجاد کرده است.
«سعید معیدفر»، استاد دانشگاه تهران یکی از این جامعهشناسان است. او دراینباره میگوید: «ما میتوانیم با پدیدههای اجتماعی به صور مختلفی برخورد کنیم. میتوانیم بگوییم در بروز یک پدیده توطئهای در کار است و عدهای فریب خوردهاند یا از طرف دیگر میتوان صورت دیگری تحلیل کرد ولی بهعنوان یک جامعهشناس باید بتوانیم ارزیابی واقعبینانهای از این تحولات ارایه کنیم وگرنه با آن تحلیلهای اولیه، خودمان میدانیم که هر سال دریغ از پارسال است. ما اگر پدیدههای اجتماعی را آنطور که هستند نتوانیم درک و تحلیل کنیم، در آن مداخلهای هم نمیتوانیم کنیم ولی اگر توانستیم تحلیل واقعبینانهای ارایه کنیم، شاید بتوانیم در آن مداخله کنیم.»
او ادامه میدهد: «ما امروز شاهد دگرگونیهای مختلفی در آیینها و مراسم محرم هستیم. ما سالهاست به اشکال مختلف تغییراتی را در این حوزه میبینیم. مثلا در سالهای انقلاب که ما شاهد تحول فراوانی در آیینها و مراسم محرم بودیم، این مراسم سیاسی شد و خیلی از آن اشکال رفتاری تغییر کرد؛ هم فرم هم محتوا. اگرچه آن اصل عزاداری برای امام حسین(ع) باقی ماند ولی فرم و محتوا تغییر کرد. در سالهای گذشته هم شاهد تغییراتی دراینباره بودهایم؛ مثلا در سالهای خیلی دور، روحانیون و علمایی که نزد مردم اعتبار بالایی داشتند، نبض محرم در اختیارشان بود اما بعد از آن دیدیم که مداحان اهمیت پیدا کردند و تغییراتی را هم در محتوا و هم فرم ایام ایجاد کردند. درحال حاضر ما شاهدیم که برخی از گروهها و دستهها سعی میکنند در کنار حادثه مهم عاشورا، بهرهبرداریهایی هم برای گروه و جناح خودشان داشته باشند.»
این جامعهشناس معتقد است: «این تغییرات در نوع برخورد با مراسم ایام محرم مصداق شعر هر کسی از ظن خود شد یار من است. ما در حال حاضر تعداد زیادی از جوانان را میبینیم که در محرم، یعنی یک عنصر مشترک شریک میشوند ولی ممکن است نمادها و علمهای خودشان را حمل کنند یا بهرهبرداریهای دستهای و سیاسی خودشان را در این مراسم دنبال کنند. سالهاست گروههایی میآیند و از این فضای محترم برای منافع جناحی خودشان بهره میبرند و از این فرصت استفاده میکنند. الان هم جماعتی از جوانان نمادها و نشانههای خودشان را بر محرم بار کردهاند و ضمن اشتراک در این مناسبت، بهرههایی هم برای آن نوع نگاه خودشان از آن میبرند.»
معیدفر ادامه میدهد: «من فکر میکنم که یا ما باید بهطورکلی تمام این بهرهبرداریها را از محرم کنار بگذاریم که به اعتقاد من ممکن نیست یا آنکه همانطور که ما از محرم بهره میبریم یعنی اشتراک در این آیین تاریخی و ملی و مذهبی، در کنار آن فرصتی هم پیدا کنیم برای به عرصه آمدن خودمان، برای به فعل در آوردن بعضی کارهایی که در موقعیتهای دیگر نمیتوانیم انجام دهیم. محرم فرصتی ایجاد میکند تا افراد با جهتگیریهای مختلف خودشان بروز و ظهوری پیدا کنند. جوانان هم امروز برخیشان متفاوتند. یکسری جوانان از این ایام بهرههای خودشان را میبرند و تمام همت خودشان را میگذارند که هرجور میخواهند بهرهبرداری جناحی کنند، از طرف دیگر جوانان دیگری هم هستند که اگرچه ما ممکن است قبولشان نکنیم از فرصت محرم استفاده کنند و آنها هم خودشان را از لحاظ ظاهری بروز میدهند و نمیتوان جلوی هیچکدام را گرفت.»
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
آرایش- عجیب ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 29 مهر 1394
|
|
از چند روز مانده به ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، همه در تدارک آفرینش جدیدی هستند. آفرینشی از نوع تغییر حال و هوای درونی و بیرونی خود و دیگران. هنرمندان هم از این قافله دور نماندهاند.
این روزها شهر رنگ و بوی حسینی به خود گرفته است. جای جای در و دیوارهای پایتخت و کشورمان پرشده از پرچمهای سیاه و سرخ عزاداری سالار شهیدان.
محلههای شهر، از هر منطقه و با هر مرام و مسلکی هریک به شکلی ارادت خود را به صاحب این روزها و شب ها نشان می دهند. از چند روز مانده به آغاز محرم و به تبع آن ماه صفر، همه مردم از کوچک و بزرگ و فقیر و غنی در یک چیز با هم یکی می شوند و آن ابراز علاقه و ارادت به شهیدان قافله کربلاست.
روزهای باقی مانده به محرم، روزهای آمادگی برای آفرینش است. آفرینشی که رنگ و بوی تغییر روحی و درونی دارد. در این میان اما هنرمندان هم از قافله عقب نماندهاند و هر یک سعی دارند به نوعی با هنر خود، سهمی در تغییر حال و هوای معنوی خود و دیگران داشته باشند.
در ادامه میتوانید برخی از طرحهای گرافیگی و پوسترهای ماه محرم را ببینید:
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
پوستر، رنگ، بو، عزا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 26 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
پزشکان همواره در درمان امراض یک قاعده کلی را در نظر دارند و آن «صدمه نزدن به بیمار» تا حد ممکن است. اما گفتن این جمله به مراتب ساده تر از عمل کردن به آن است.
مردمان باستان به طرز عجیبی در مورد جراحات، بیماری ها و امراض اطلاعات داشتند با این همه، طبیبان آن دوران برای درمان بیماری ها غالبا به روش هایی وحشتناک و همراه با درد و خونریزی برای درمان بیماران متوصل می شدند.
حجامت
متخصصات حوزه سلامت و پزشکی برای مدت هزاران سال اینگونه باور داشتند که بیماری صرفا به خاطر «بد بودن خون» است و کشیدن خون بدن نیز احتمالا از دوران سومریان و مصریان آغاز شد اما تا شکل گیری یونان و رم کلاسیک به صورت فراگیر در نیامد.
طبیبان حازق و چیره دستی نظیر بقراط و جالینوس بر این باور بودند که بدن انسان از چهار ماده اصلی پر شده است: صفرای زرد، صفرای سیاه، بلغم و خون و برای آنکه سلامت انسان حفظ شود لازم است که همواره توازن و تعادل کافی میان این چهار ماده حبرقرار باشد.
با در نظر داشتن همین نکته، به آنها که تب یا بیماری های مزمن دیگر داشتند توصیه می شد اندکی از خون بدن خود را از دست بدهند. پزشکان این افراد نیز برای ایجاد تعادل و توازن میان چهار ماده یاد شده صرفا برشی در یکی از رگ های فرد ایجاد کرده و بخشی از مایعات حیاتی فرد را می کشیدند و درون ظروفی به نام نهنج می ریختند. در برخی موارد حتی از زالو برای مکش خون بدن فرد استفاده می شد.
این اقدام خطرناک در صورتی که به درستی انجام نمی شد می توانست باعث مرگ فرد شود با این همه تا قرن ۱۹ میلادی حجامت به عنوان یکی از اصلی ترین روش های درمانی مورد استفاده طبیبان قرار می گرفت و هم اکنون نیز در برخی کشورها به بیماران تجویز می شود.
مته کاری جمجمه
قدیمی ترین شکل جراحی در تاریخ بشر یکی از مخوف ترینشان هم به شمار می رود. در حدود ۷۰۰۰ سال پیش، تمدن های سراسر جهان، عملی به نام مته کاری را انجام می دادند؛ سوراخ کردن جمجه به عنوان روشی برای درمان بیماری ها.
در حال حاضر دانشمندان صرفا می توانند حدس بزنند که این نوع جراحی مغز اولیه چطور و چرا انجام می شده است و اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. برطبق یک نظریه رایج، این شیوه می توانسته یک سنت قبیله ای یا حتی روشی برای آزاد کردن ارواح خبیث از مغز فرد باشد که باعث بروز یک بیماری خاص در وی شده اند.
با این همه، برخی دیگر باور دارند که این روش صرفا یک شیوه مرسوم جراحی بوده که برای درمان بیماری صرع، سردرد، آبسه و لخته شدن خون تجویز می شده است. جمجه های مته کاری شده یافت شده در پرو همچنین نشان میدهند که از این شیوه به عنوان نوعی درمان اورژانسی برای برداشتن ذرات استخوان به جای مانده در سر به خاطر شکستگی های صورت گرفته در آن استفاده می شده.
جیوه درمانی
جیوه را غالبا به خاطر سمی بودنش می شناسند اما جالب است بدانید که در گذسته از این ماده به عنوان نوعی اکسیر و داروی شفابخش استفاده می شده است. پارسیان و یونانیان باستان این ماده را نوعی پماد اثربخش می دانستند و کیمیاگران چینی هم باور داشتند که جیوه مایع و نوع سولفید شده آن اثرات معجزه آسایی در افزایش عمر و حیات دارد.
برخی شفادهنده های آن دوران حتی به بیماران خود وعده می دادند که با مصرف کردن دم کرده های سمی حاوی جیوه، سولفور و آرسنیک می توانند حیات ابدی پیدا کنند و روی آب راه بروند. یکی از معروف ترین قربانیان این شیوه غلط درمانی کین شی هوانگ امپراتور چین بود که بعد از مصرف کردن قرص های حاوی این ماده که برای جاودانه شدنش ساخته شده بود جان خود را از دست داد. این فلز سنگین در واقع با آسیب زدن به کلیه و کبد، بیماران را از پای در می آورد.
مرهم ساخته شده از کود حیوانی
مصریان باستان سیستم درمانی سازماندهی شده و منظمی داشتند و جالب است بدانید که برای درمان بیماری های مختلف پزشکانی با تخصص مرتبط را تربیت می کردند. با این همه، مواد و روش های درمانی مورد استفاده آنها همواره هم عادی نبود و بعضا از خون سوسمار، موش های مرده، لجن، نان کپک زده هم بسته به نوع مرض استفاده می کردند.
اما مشمئز کننده تر از همه این روش های درمانی، استفاده از مدفوع انسانی و حیوانی برای درمان بیماری ها و جراحات مختلف بود که توسط مصریان صورت می گرفت. براساس کتب تاریخی مربوط به ۱۵۰۰ سال قبل از میلادی، مردم باستان از مدفوع الاغ، سگ و غزال ها به خاطر مزایای درمانی (که تصور می شد داشته باشند) و همچنین توانایی شان در دور کردن ارواح خبیث بهره می گرفتند.
این داروها و روش های تنفرانگیز در پاره ای از اوقات باعث بروز کزاز و دیگر عفونت ها می شدند با این همه کاملا هم بی تاثیر نبودند چراکه بر اساس پژوهش های انجام شده، فلور یافت شده در مدفوع برخی گونه های جانوری حاوی مواد آنتی بیوتیک است.
درمان های انسانی
آیا از سردردهای مزمن، گرفتگی عضلات یا زخم معده رنج می برید؟ زمانی پزشکان باستان برای این قبیل بیماری ها و امراض نوعی اکسیر را تجویز می کردند که دربرگیرنده نسوج، خون یا استخوان انسانی بود.
این روش درمانی که «طب جسد» خوانده می شد تا صدها سال یک متد درمانی رایج محسوب می شد. رمی های باستان بر این باور بودند که خون گلادیاتورهای کشته شده می تواند در درمان صرع موثر باشد و داروسازان قرن دوازدهم نیز عادت داشتند که مقداری «پودر مومیایی» را نگهداری کنند که از مومیایی های مصر تهیه می شد.
در قرن هفدهم میلادی هم چارلز دوم پادشاه انگلستان ظاهرا ماده ای به نام «قطره های شاه» را مصرف می کرده که از خرده های جمجمه انسان و الکل تهیه شده بود.
در آن دوران تصور می شد که این درمان های انسانی می توانند موادی سحرآمیز را در خود داشته باشند. مردمان باستان همچنین اعتقاد داشتند که با خوردن بقایای بدن یک موجود در گذشته می توانند بخشی از روح آنها را نیز مصرف کنند و در نتیجه هم به عمر خود بیافزایند و هم اینکه سلامت کلی شان را حفظ کنند.
این شیوه درمانی معمولا با در نظر داشتن نوع بیماری تجویز می شد (به عنوان مثال برای درمان میگرن تجویز پزشکان این بود که از بقایای جمجمه مردگان استفاده کنند و برای درمان دردهای عضلانی هم گفته می شد که از چربی های بدن مردگان استفاده شود).
اما دست پیدا کردن به جسدهای تازه پروسه ای وحشتناک و البته دشوار بود. جالب است بدانید که در پاره ای از موارد فرد بیمار در جریان مراسم های اعدام حضور می یافت تا بتواند بی درنگ از خون تازه آن بیاشامد.
جمجه درمانی بابلی ها
به اعتقاد بابلی های باستان، اغلب بیماری ها به خاطر نیروهای شیطانی به وجود می آمدند یا اینکه حاصل مجازات خدایان به خاطر گمراهی های گذشته فرد بوده اند. در نتیجه، پزشکات برای درمان بیشتر به سحر و جادو متکی بودند تا دارو. برای مثال اگر بیماری دندان قروچه می کرد، درمانگر به این نتیجه می رسید که روح یکی از اعضای مرده خانواده اش به جسم او وارد شده و تلاش دارد که با او ارتباط برقرار کند. براساس اسناد تاریخی به جای مانده از دوران باستان، طبیبان به فرد تجویز می کردند که برای مدت یک هفته با جمجه یک مرده بخوابد تا روح از بدنش خارج شود.
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی ,
طب سنتی ,
,
:: برچسبها:
مرور- تکنیک -درمانی- طب باستان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
یک خاطره عجیب...
سالها پیش با اتومبیل همراه با جمعی از دوستان از شهر خارج شدیم . در طول راه از مناظر زیبای طبیعت استفاده میکردیم و بمقتضی سن و سال ، خوش و خرم وقت میگذراندیم.
در یک زمین سبز و خرم گله ای از گوسفندان در حال چرا بودند. یکی از همراهان کار عجیبی کرد که همه ما را مبهوت ساخت. وی گفت: ببینید رفقا.... من با گوسفندان حرف میزنم و آنها هم جواب مرا میدهند.
بعد شیشه ماشین را باز کرد و رو به گله کرد و با صدائی شبیه خود آنها گفت: بع.....
ناگهان تمامی گله به او پاسخ داده و همه با هم صدای بع بع را سر دادند.
از روی کنجکاوی پرسیدم : تو به آنها چه گفتی و آنها چه جواب دادند؟
گفت: نمیدانم .... اما صدای من طوریست که گله را بصدا در میآورد.
آنروز در طول مسیرمان به گله های دیگری از گوسفنداننیز برخورد کردیم و این واقعه تکرار شد. دوست همراه ما شیشه را پائین میکشید و با صدای آنها "بع" میگفت و همه گله هم جواب میدادند.
این خاطره بدون اینکه توضیحی برای آن بیابیم یکی از خاطرات عجیب زندگی من بود.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
خاطره- عجیب ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
جایگاه رفیع از دید ملا نصرالدین...
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد ، که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد . وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. به ناچار خودش برگشت پایین . بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد. بعد ملا نصر الدین گفت: لعنت بر منکه نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد!!!
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
جایگاه- رفیع-ملا نصرالدین ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
تصاویری از کودکی چهره های هنری و سیاسی را برای شما قرار داده ایم.
با پیشرفت تکنولوژی تلفن های همراه و وجود نرم افزارهای پیام رسان و شبکه های اجتماعی، اطلاع از زندگینامه هنرمندان بسیار آسان شده است.
یکی از جالب ترین جنبه زندگی هنرمندان و چهره ها در کودکی آن ها نهفته است و مردم نسبت به دانستن این برهه از زندگی هنرمندان اشتیاق نشان می دهند.
در این خبر تصاویر کودکی چهره های هنری، ورزشی و سیاسی که در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است، جمع آوری کرده ایم.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
رویا، کودکی، مظفرالدین شاه، گلزار، عکس، ملی مرزی، ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
یک روانشناس گفت: نوجوانی دوره بحرانی است که با اعمال مهارتهای مناسب میتواند از این مرحله به سلامت عبور کند.
ناهید ازغندی روانشناس کودک و نوجوان : نوجوانی دوره گذر از خطرهاست و یکی از آنها مواجهه با عشقهای زودگذر بوده که در این شرایط حرف اول رفتار با وی را والدین میزنند که باید با اعمال رفتار مناسب، فرزند خود را از این مرحله بحرانی به سلامت عبور دهند.
وی در ادامه اضافه کرد: هنگام عاشق شدن نوجوان به هیچ وجه اورا نصیحت نکنید زیرا مانند والدین قادر به دیدن و شنیدن واقعیتها نبوده و شنیدن سخنان کلیشهای جز ادامه رابطه پنهانی سود دیگری نخواهد داشت.
ازغندی گفت: هرگز با مچگیری، آگاهی از رازهای وی، محدود، زندانی کردن و یا گرفتن تلفنهمراه او از این حس و رابطه منصرف نمی شود. و تنها باعث دوری والدین از فرزند خود شده و زمانی پذیرای آنهاست که او را به شخص مورد نظرش نزدیک کنند.
این روانشناس در پایان خاطرنشان کرد: مبارزه با این حس و مقایسه آن با اطرافیانش نهتنها چشمان نوجوان را به روی واقعیت بازنمیکند بلکه ستیزهجویی والدین باعث تقویت این رابطه شده و نوجوان بیشتر به سمت عشق خود پناه میبرد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
نوجوانی، عاشقی، عشق، خانواده، ملی مرزی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1394
|
|
قطاری که سریعتر از هواپیما حرکت خواهد کرد...
مدلی از قطار مگلو، در محیط آزمایشگاهی جنوب غربی چین توسعه یافت؛ قطاری که قرار است از هواپیما نیز سریعتر حرکت کند. هرچند که برای به انتها رسیدن این پروژه راه زیادی باقی است. با تحقیقات انجام شده در دانشگاه Jiao Tong در شانگهای، مدلی از این قطار پر سرعت توانایی حرکت بین ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ کیلومتر بر ساعت را دارد؛ یعنی معادل سرعت یک هواپیما. انتظار میرود این تکنولوژی تا ۱۰ سال آینده عملیاتی شود و تا سال ۲۰۳۰ در سراسر کشور گسترش یابد. با کمک این تکنولوژی، مسافران قادر خواهند بود فاصلهی بین پایتخت تا "گوانگژو" (۲۲۹۴ کیلومتر) را در زمان ۲ ساعت طی کنند. مسافتی که با استفاده از هواپیما ۳ ساعت طول میکشد.
(قطار مگلو)
تنها دو کشور ایالات متحده و سوئیس هستند که بر روی این تکنولوژی تحقیق و پژوهش میکنند. بد نیست بدانید که از لحاظ تئوری با استفاده از این تکنولوژی میشود تا ۲۰۰۰۰ کیلومتر بر ساعت قطارها را به حرکت در آورد. برخی از مزیتهای این تکنولوژی، مصرف یک دهم سوخت مورد مصرف هواپیماها و ایجاد تقریبا هیچ نویز است. البته هزینهی استفاده از این تکنولوژی نیز نجومی است. یکی از استادان دانشگاه Jiao Tong البته با دیده شک به قضیه مینگرد. او از لحاظ فنی و اقتصادی آن را مورد سوال قرار میدهد و اضافه میکند که برای مردم بسیار خطرناک است که با کمک این تکنولوژی با میانگین سرعتی بیش از ۳۵۰ کیلومتر مسافرت کنند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
قطار- سریعتر- هواپیما ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 21 مهر 1394
|
|
آیا میدانید...؟
حروف انگلیسی A,B,C,D در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 99 دیده نمی شود؟
حرف D برای اولین بار در عدد 100 بکار می رود (Hundred)
حروف A,B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999 دیده نمی شود.
حرف A برای اولین بار در املای عدد 1000 دیده می شود (Thousand)
حروف B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999999999 دیده نمی شود.
حرف B برای اولین بار در املای عدد بیلیون بکار می رود. (billion)
و حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
سرگرمی ,
,
:: برچسبها:
حروف ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 21 مهر 1394
|
|
درمان درد...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
درمان درد ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 21 مهر 1394
|
|
چرخه ی رنگ چیست و چگونه از آن در دکوراسیون داخلی خود استفاده کنیم؟
طراحان معمولا از چرخه رنگ برای به تصویر کشیدن و نمایش دادن رنگهای یک طیف رنگی واضح و دیدنی استفاده میکنند. این مدل کاری مدل ساده اما خیلی مهم است، باید بدانیم که نیاز نیست خیلی هم به تمامی اصول چرخه رنگ پایبند بود. با این حال، استفاده از چرخه رنگ به ما این امکان را میدهد که از برخی از راز و رمزهای مربوط به انتخاب تم رنگی برای طراحی داخلی خانه پرده برداریم. برای استفاده از چرخه ی رنگ باید بدانید که رنگ هایی که مقابل هم قرار می گیرند یعنی همان رنگ های متضاد در واقع رنگ های مکمل محسوب می شوند. پس یکی از ساده ترین راه کار ها استفاده از رنگ های مکمل چرخه ی رنگ می باشد، که در چرخه رو به روی هم قرار گرفته اند. به طور مثال ترکیب رنگ بنفش و زرد.
مطلب بیشتر:معجزه چرخه رنگ در دکوراسیون منزل
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
دکوراسیون- ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 20 مهر 1394
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 20 مهر 1394
|
|
پفک خوراندن به بز/اطراف تهران
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
تصاویر ,
,
:: برچسبها:
پفک -بز- تهران ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 20 مهر 1394
|
|
تغییر رمز مودم وای فای در هر مدلی متفاوت است و فقط کافی است مراحل آن را در یکی مودمی یاد بگیرید و بعد از آن میتوانید رمز هر نوع مودمی و از هر برندی را به راحتی تغییر دهید.
● ابتدا مرورگر اینترنتی را باز کنید و آدرس 192.168.1.1 را تایپ کنید. ● سپس نام کاربری و رمز عبور مودمتان را وارد کنید، که معمولا admin میباشد. با وارد کردن نام کاربری و رمز عبور وارد صفحه تنظیمات میشوید. تا به اینجای کار همه مودمها مثل هم هستند اما برای ورود به قسمت تنظیمات وای فای ۲ تا راه وجود داره که در مودمهای مختلف یکی از دو روش اعمال شده است:
۱- در صفحه اصلی تنظیمات مودم گزینهای وجود داره با عنوان Network که وقتی روی آن کلیک کنید یک صفحه دیگری باز میشود که چند گزینه دارد. دنبال گزینهای با عنوان Wireless یا WiFi و یا WLAN را پیدا کنید تا وارد صفحه تنظیمات WiFi شوید. در بخش تنظیمات Wi Fi به قسمت Security برید و از آنجا گزینه Password یا Preshared Key یا Passphrase را پیدا کنید و به دلخواه تغییر دهید.
۲- در صفحه اصلی تنظیمات گزینهای با عنوان Wireless یا WiFi و یا WLAN وجود دارد. هر کدام از این گزینهها را انتخاب کنید و در بخش تنظیمات Wi Fi به قسمت Security برید و از آنجا گزینه Password یا Preshared Key یا Passphrase رو پیدا کنید و به دلخواه رمزعبور را تغییر دهید.
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی ,
فناوری ,
,
:: برچسبها:
روش ,
تغییر ,
رمز ,
وای فای ,
مودم ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 19 مهر 1394
|
|
سردارحسین همدانی از همرزمان نزدیک سردار شهید حاج محمود شهبازی در دوران دفاع مقدس بود.
سردار شهید حاج حسین همدانی یکی از بنیانگذاران سپاه منطقه غرب خصوصا استان "همدان" و "کردستان" بوده و از فرماندهان جنگ تحمیلی و از یادگاران دوران دفاع مقدس و از همرزمان نزدیک سردار شهید حاج محمود شهبازی به حساب میآید.
تصویری از رونوشت دستخط سردار شهبازی بر کتاب پرواز در ملکوت اهدایی به حسین همدانی در فضای مجازی منتشر شد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
دست نوشته، شهید، سردار، همدانی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 19 مهر 1394
|
|
اعترافات زیبا...
اعترافات زیبا!
>بهنام: >اعتراف می کنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش می کردم تا کارتون تموم نشه و بعد می آمدم گریه می کردم به مادرم می گفتم کار تو بود روشن کردی کارتون تموم شد! > >شمیم: >اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت: املاها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده... از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم! > >مهرشاد: >یک روز ایستاده بودم منتظر تاکسی هی می گفتم میدون ونک! بعد از 2-3 بار دیدم بهم بد نگاه می کنن! دور و برم رو که نگاه کردم فهمیدم ایستاده ام توی میدان ونک می گم ونک! > >لادن: >اعتراف می کنم وقتی بچه بودم کارتون فوتبالیستها رو نشون می داد، من هم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای توی کارتون بودم، می رفتم لباسمو عوض می کردم، یه لباس خشگل و شیک می پوشیدم، تا وقتی توی دوربین نگاه می کنند، منو ببینند و عاشقم بشن! > >ستاره: >اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید، چون موهام بلند بود، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو خاموشه! > >نگار: کلاس اول دبستان بودم سر درس "ص" وقتی داشتم مشقاشو می نوشتم به ذهنم رسید ما تو زبان عامیانه می گیم "بارون" اما کتابیش می شه "باران"، پس صابون هم لابد صابان هست اصلش! از این نبوغ خودم کیف کردم، همه مشقامو نوشتم صابان! فرداش معلممون به شدت نبوغمو برد زیر سوال! علی: اعتراف می کنم بار اول که یه بز از نزدیک دیدم بچه بودم، از ترس بهش سلام کردم بعد فرار کردم. بتی: اعتراف می کنم یه با زنگ زدم 700 اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد از یک ربع یه پسره جواب داد. من هم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟ شیوا: اعتراف می کنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام، تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه! تازه هی چند بار پشت سر هم این کار رو کردم، چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد! نگین: اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارساله مون رو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چه طوری؟ دیدم بچه تحویلم نگرفت باباهه خندید. اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چه قدر بزرگ شده! مامان گفت نوید کیه؟ گفتم: پسر آقای... گفت اون اسمش پارساست، اسم باباش نویده! بهزاد: اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونه تون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیامد تازه شاهکارم برای خانواده معلوم شد! اعتراف می کنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیـــــــر جووون... بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی می خوامـــت... گفتم منم همین طور... گفت پیش ما نمیای؟ گفتم چرا، حتماً... از پشت میزم بلند شدم برم توی اتاقش. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفنی با دوستش حرف می زنه و من از شدت ضایعگی دیوار رو گاز گرفتم... مونا: چند روز پیش دختر خالم گوشی موبایلش رو خونه ما جا گذاشته بود... بهش اس ام اس زدم: گوشیتو جا گذاشتی! چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار می کشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگار رو روی گوشیم خاموش کردم و بدتر از اون این که بلافاصله گوشی رو پرت کردم توی باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم! بتی: اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشک هاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم! کلی تلاش می کردم موقع گریه کردن مثل اونا باشم. مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم! ولی باز هم جواب نمی داد
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
اعتراف- زیبا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 19 مهر 1394
|
|
چرا خدا زن را آفرید؟...
By the time the Lord made mothers, he was into his sixth day of working overtime. An Angel appeared and said "Why are you spending so much time on this one"?
وقتی خدا مادران را می آفرید در روز ششم تا دیروقت کار می کرد. فرشتهای اومد و پرسید: چرا اینقدر روی این یکی وقت می گذاری؟ و خدا پاسخ داد : می دونی چه خصوصیاتی در نظر گرفتم تا درستش کنم ؟
She has to be completely washable, but not plastic, have 200 movable parts, all replaceable, run on black coffee and leftovers, have a lap that can hold three children at one time , have a kiss that can cure anything from a scraped knee to a broken heart, and do these things only with two hands."
باید قابل شستشو باشه ولی پلاستیکی نباشه. بیش از 200 قسمت قابل حرکت داشته باشه که قابل تعویض باشند. و باید بتونه از همه جور غذا استفاده کنه. .باید بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگیره . با یه بوسه که از زانوی زخمی تا قلب شکسته رو شفا بده. و همه اینها رو باید فقط با دو تا دست انجام بده.
the angel was impressed" just two hands..impossible""
"And that's just on the standard model?" the Angel asked.
"This is too much work for one day. Wait until tomorrow to finish."
فرشته تحت تأثیر قرار گرفته بود . فقط دو تا دست غیر ممکنه . مطمئنی این یک مدل درست و استاندارده ؟ این همه کار برای امروز زیاده بقیهاش رو بگذار برای فردا و تکمیلش کن
"But I can't!" The Lord protested, "I am so close to finishing this creation that is so close to my own heart. She already heals herself when she's sick AND she can work 18 hours a day
نمی تونم دیگه آخرای کارمه. چیزی نمونده که موجودی را که محبوب قلبم هست رو کامل کنم. وقتی بیمار می شه خودش، خودش رو معالجه می کنه و می تونه 18 ساعت در روز کارکنه .
The Angel moved closer and touched the woman, "But you have made her so soft, Lord." "She is soft," the Lord agreed, "but I have also made her tough. You have no idea what she can endure or accomplish."
فرشته نزدیکتر اومد و زن رو لمس کرد: این که خیلی لطیفه!! بله لطیفه. ولی خیلی قوی درستش کردم . نمی تونی تصور کنی چه چیزهایی رو می تونه تحمل کنه و بر چه مشکلاتی پیروز بشه.
"Will she be able to think?", asked the Angel. The Lord replied, "Not only will she be able to think, she will be able to reason, and negotiate." The Angel then noticed something and reached out and touched the woman's cheek. "Oops, it looks like you have a leak with this model. I told you that you were trying to put too much into this one."
فرشته پرسید : می تونه فکر کنه ؟ خدا پاسخ داد : نه تنها فکر می کنه می تونه استدلال و بحث و گفتگو کنه .
فرشته گونه زن رو لمس کرد: ”خدا فکر کنم بار مسئولیت زیادی بهش دادی ! سوراخ شده و داره چکه می کنه !”
"That's not a leak." The Lord objected. "That's a tear!" "What's the tear for?" the Angel asked. The Lord said, "The tear is her way of expressing her joy, her sorrow, her disappointment, her pain, her loneliness, her grief, and her pride." The Angel was impressed. "You are a genius, Lord. You thought of everything; for mothers are truly amazing!"
خدا اشتباه فرشته رو تصحیح کرد : چکه نمی کنه - این اشکه . فرشته پرسید :به چه دردی می خوره ؟ اشکها روش او هستند تا غمهاش، تردیدهاش، عشقش ، تنهائیش، رنجش و غرورش را بیان کنه . فرشته هیجان زده گفت :خداوندا تو نابغه ای فکر تمام چیز های خارق العاده رو برای ساختن مادرها کرده ای ..
but there is only one thing wrong with her
she forgets what she is worth...
فقط یک چیزش خوب نیست. خودش فراموش می کنه که چقدر با ارزشه .
~by Erma Bombeck~
pass this on to your lady friends to remind them how fantastic they are ....pass it on to males you
know .sometimes they need to be reminded ..!!!
این متن رو برای تمام دوستان خانم خودتون بفرستید تا بدونند که چقدر فوقالعاده هستند
و همینطور برای آقایان که گاهی لازمه بهشون یادآوری بشه. .
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
خدا- زن- آفریدن ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 19 مهر 1394
|
|
|
|
|
|
|