|
|
|
سفارت پاکستان در تهران ضمن انتشار پیامی اعلام کرد: «دریاسالار ظفر محمود عباسی» فرمانده ستاد نیروی دریایی ارتش پاکستان به نمایندگی از تمامی مقامات نیروی دریایی پاکستان پیام تسلیت صمیمانهای به «دریادار حسین خانزادی» فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران ارسال کرد.
او در این پیام ضمن ابراز همدردی با مردم ایران و به خصوص خانواده شهدای حادثه شناور کنارک تاکید کرد: مردم پاکستان همواره در مشکلات و سختیها دوشادوش برادران ایرانی خود ایستادهاند.
عباسی تاکید کرد: این حادثه اتفاق بزرگ و سختی بود که برای مردم ایران به وجود آمد و من برای روح شهدای این حادثه از درگاه الهی طلب غفران و مغفرت دارم و برای مردم ایران نیز صبر وشکیبایی مسالت مینمایم.
#ارتش
:: موضوعات مرتبط:
حوادث ,
ارتش ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
ارتش جمهوری اسلامی ایران , نیروی دریایی ارتش , ناوچه کنارک ,
|
امتیاز مطلب : 257
|
تعداد امتیازدهندگان : 89
|
مجموع امتیاز : 89
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 29 ارديبهشت 1399
|
|
متن زیر یادداشتی است از حجت الاسلام ابوالفضل ابراهیمی استاد حوزه علمیه امام خمینی (ره) که به مناسبت سالگرد شهادت امام علی (ع) در پاسخ به شبههای درباره شهادت ایشان نوشته شده است:
با توجه به روایات متعددی که هم در مجامع روایی شیعه و هم در کتب اهل سنت وارد شده است امیرالمومنین از زمان شهادت خود با خبر بودند و حتی قاتل خود را میشناختند. با توجه به این روایات این مساله مطرح میشود که اگر امیرالمومنین میدانستند در شب نوزدهم ماه مبارک توسط ابن ملجم مرادی ملعون ضربت میخورند که منجر به شهادت ایشان میشود چرا به مسجد رفتند؟ ادامه مطلب ...
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهادت امام علی ,
امیرالمومنین ,
مسجد کوفه ,
|
امتیاز مطلب : 231
|
تعداد امتیازدهندگان : 82
|
مجموع امتیاز : 82
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1399
|
|
از جمله عملیات های موفق و سرنوشت ساز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس، عملیات بیت المقدس بود که با نام خرمشهر و آزادی این شهر از اشغال متجاوزان عراقی پیوندی ناگسستنی دارد.
حماسه آفرینی های ارتش در خرمشهر
:: موضوعات مرتبط:
ارتش ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
ارتش ,
عملیات بیت المقدس ,
3 خرداد 61 ,
خرمشهر ,
|
امتیاز مطلب : 239
|
تعداد امتیازدهندگان : 85
|
مجموع امتیاز : 85
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1399
|
|
پیام تسلیت فرمانده معظم کل قوا درپی شهادت جمعی از پرسنل نیروی دریایی ارتش
حضرت آیت الله خامنهای فرمانده معظم کل قوا در پیامی به امیر سرلشکر «سید عبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش ضمن تسلیت شهادت جمعی از دریادلان نیروی دریایی ارتش در حادثه دردناک شناور کُنارک، صبر و تسلای خانوادههای داغدار و شفای آسیب دیدگان این حادثه را از خداوند متعال مسألت کردند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
#ارتش
:: موضوعات مرتبط:
ارتش ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
ناوچه کنارک , پیام تسلیت , مقام معظم رهبری ,
|
امتیاز مطلب : 253
|
تعداد امتیازدهندگان : 81
|
مجموع امتیاز : 81
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1399
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 3 فروردين 1398
|
|
«شهید نشوی، میمیری، راه سومی وجود ندارد.» این آخرین پست صفحه مجازی امیرمحمد اژدری چشمم را میگیرد.۴۰ روز پیش بود که این جهادگر ۲۵ ساله در مسیر آبادی دورافتادهای که میرفت تا خرابیها و نداریهایش را شناسایی کند به آرزویش رسید.
میگویند داغ جوان تیز است. خلوت قلب را به التهاب می اندازد و نفس داغدار تا مدتها بعد سنگین میآید و میرود. شرح این احوالات که در سرم میچرخد کم میماند از دیدار با «حاج وحید اژدری» حذر کنم. دلم شور می زند. برای همین تا میبینمش زیر لب میگویم حلال کنید. پدر امیرمحمد اژدری اما خوددارتر از این حرفهاست. هرچند چشمهای گود افتاده و صدای گرفته خبر از سِر درون بیتابش میدهد اما با خوشرویی پذیرای سؤالهایمان درباره پسر ارشدش که حالا نامش به شمار شهدای جهادی پیوسته، میشود. میگوید این خانه بیشتر وقتها از حضور امیر خالی بوده است اما زمان میخواهد تا با فقدانش کنار بیاید: «راستش را بخواهید من و مادر امیرمحمد سالهاست به غیبت امیر عادت داریم. دبستانی که بود با دوستانش گروهی برای کمک به همکلاسیهای نیازمندشان تشکیل داده بودند.13 ساله که شد اولین اردوی جهادی را تجربه کرد و از آن به بعد دیگر در این خانهبند نشد که نشد.»
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
چند روایت زیبا از جوانی که دوست نداشت بمیرد , تصاویر ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 10 دی 1397
|
|
مرزبان ارومیهای حین پایش و حراست از مرزهای جمهوری اسلامی ایران بر اثر سانحهای به مقام شهادت نایل شد.
مرزبانان هنگ مرزی ارومیه در حین پایش و کنترل نوار مرزی دچار سانحه شدند. بر اثر این حادثه گروهبان یکم علی ضیایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این سانحه در بین پاسگاه میدان و برجک ۴۴۵ مرزی ارومیه رخ داده است.
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
نظامی ,
,
:: برچسبها:
شب گذشه به وقوع پیوست؛ شهادت مرزبان ارومیهای حین ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 10 تير 1397
|
|
ساعاتی قبل یک افسر پلیس در مرز «میرجاوه» بر اثر درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به فیض شهادت نائل آمد.
ساعتی قبل در درگیری یگان تکاوری۱۲۸ «میرجاوه» با قاچاقچیان مواد مخدر ستواندوم «اکبر معصومی نژاد» به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید معصومی نژاد اهل اراک، متاهل و دارای ۲ فرزند بود.
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهادت یک مرزبان در مرز میرجاوه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 23 خرداد 1397
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 23 خرداد 1397
|
|
«رابعه هدایت وزیری» گفت: کوردلان منافق به قصد خاموش کردن چراغ حقیقت پاسداران بومی، شهرستان «مریوان» را به محاصره درآوردند و در یک اقدام ناجوانمردانه آنان را به شهادت رساندند. پسرم حسن از خیل عاشقانی بود که شربت گوارای شهادت را نوشید.
«رابعه هدایت وزیری» مادر ۲ شهید والامقام کُرد است که از دوران سخت فشارهای ضدانقلاب بر پاسداران در کردستان میگوید و معتقد است که زنان کُرد برای پایداری این انقلاب اسلامی سختیهای زیادی را تحمل کردند.
وی در تشریح آن دوران سخت میگوید:
آن هنگام که خورشید انقلاب اسلامی تابیدن گرفت، حسن که تربیت یافته مکتب قرآن بود، درنگ را جایز نشمرد و به خیل سبزپوشان پاسدار پیوست؛ اما مدت زیادی نپایید که کوردلان منافق به قصد خاموش کردن چراغ حقیقت پاسداران بومی، شهرستان «مریوان» را به محاصره درآوردند و در یک اقدام ناجوانمردانه آنان را به شهادت رساندند. پسرم حسن از خیل عاشقانی بود که در تاریخ ۵۸/۴/۲۳ به دست خودفروختگان بیگانهپرست شربت گوارای شهادت را نوشید
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
,
:: برچسبها:
کردستان , مریوان , پاسداران , پیشمرگان مسلمان کرد , سنندج ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 3 خرداد 1397
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 30 فروردين 1397
|
|
چرا هیچکس برای شهدای مرزبانی «پست» و «توئیت» نمیگذارد/ خیلی از ما وجود نداریم ثانیهای جای آنها باشیم
بازیگر کشورمان عنوان کرد: هیچکس نه آنچنان برای شهدای وطن توییت کرد، نه پست گذاشت، نه تشکر کرد نه هیچ چیز دیگری؛ تکرار میکنم این عزیزان شهدای مدافع وطن هستن که خیلیامون وجود اینکه ثانیهای جای آنها باشیم را نداریم.
در روزهای اخیر خبر اعدام یکی از سارقان مسلح در فضای مجازیو به خصوص توسط برخی سلبریتیها سروصدای زیادی به پاکرد درحالی که نسبت به خبر شهادت چندتن از مرزبانان جوان کشورمان بی توجه بودند.
میلاد کیمرام بازیگر کشورمان برخلاف بسیاری از سلبریتیها با انتشار تصویری از شهدای مرزبانمان در اینستاگرامش نوشت: «شامگاه ۲۷ فروردین نیروهای مرزبانی میرجاوه با اشرار و گروهک تروریستی درگیر شدند. در این درگیری استوار یکم وحید حسین زاده و سرباز وظیفه ابوالفضل غلام پور، پاسدار محمد نور رجبیان و بسیجی ذکریا گمشادزهی به شهادت رسیدند. پ ن :امروز از ساعت ۹ قرار بود مراسم تشیع باشه. تو زادگاهشون. شهدای مدافع وطن. هیچکس هم نه آنچنان براشون توییت کرد، نه پست گذاشت،نه تشکر کرد نه هیچ چیز دیگه ای. تکرار میکنم این عزیزان شهدای مدافع وطن هستن که خیلیاتون یا بهتر بگم خیلیامون وجود اینکه ثانیه ای جای اینها باشیم نداریم. از خودم شروع میکنم که به کسی بر نخوره. پن:هنوز هم قهرمان داریم. فقط گاهی وسعت نگاهمون کم میشه ،و گاهی هم انتخابامون اشتباست.برای نسل بی قهرمان یا بهتره بگم کم قهرمان من شما همیشه قهرمانید و روحتون شاد در کنار پروردگار. پست موقت توضیح (در دل طور)لطفا هی نگین مسئولین چرا هیچ کار نکردن،هنرمندا چرا هیچ کار نکردن، ورزشکاران چرا ،چرا برای کس دیگه پست گذاشتن...! ادای دین به این قهرمانان یک پست یا توییت سادست که نه ربطی به مسئول داره نه هنرمند نه ورزش کار ...این کارو که خودتونم میتونید انجام بدید.#از خودمون شروع کنیم»
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
بصیرت ,
,
:: برچسبها:
شهدای مرزبانی ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 30 فروردين 1397
|
|
مراسم تشییع شهید مرزبانی ناجا استواریکم «وحید حسین زاده» که در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل شده بود، صبح امروز با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده معظم شهدا و ایثارگران و نیروهای نظامی و انتظامی در قوچان برگزار شد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
نظامی ,
,
:: برچسبها:
منبع , خبرنگار فارس در قوچان ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1397
|
|
شهید خیرالله امان زاده رئیس تجسس کلانتری ۱۱ شاهین دژ در استان آذربایجان غربی که در درگیری بامداد امروز با یک قاتل متواری به شهادت رسید.
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
نظامی ,
,
:: برچسبها:
عکس , شهادت سرگرد , امان زاده , توسط قاتل فراری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1397
|
|
سرباز حسن ارحمی از مرزبانان ناجا در مرز میرجاوه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
- ۲۵
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا و به نقل از سایت شهدای ناجا، سرباز حسن ارحمی دو روز قبل (بیست و دوم بهمن ماه) در حین پایش و کنترل نوار مرزی میرجاوه واقع در استان سیستان و بلوچستان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید ارحمی مجرد، ساکن شهر باخرز تایباد از توابع استان خراسان رضوی بوده . پیکر مطهر این شهید فردا در زادگاهش تشییع و به خاک سپرده خواهد شد.
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
نظامی ,
,
:: برچسبها:
شهادت مرزبان تایبادی در مرز میرجاوه ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1396
|
|
متوجه جسدی شدم که داخل پتو پیچیده شده بود، وقتی پتو را کنار زدم از درجهاش فهمیدم افسر است، وقتی کارت شناسایی و کاغذهایی را که به همراه داشت خوب بررسی کردم متوجه شدم این افسر عراقی شیعه است.
یکی از مهمترین راهبردها و تکنیکها در برابر نبرد نرم دشمن، پرداختن به موضوعات مقاومت و تقویت این مقوله در جان جوانان ایرانی است؛ از اینرو یکی از محورهای مقاومتپروری نشر و اشاعه معارف شهدا و دفاع مقدس است.
مازندران که بیش از 10 هزار و 400 شهید تقدیم انقلاب کرده و همچنین با دارا بودن یک لشکر مجزا «لشکر ویژه 25 کربلا» در دوران دفاع مقدس ظرفیت عظیمی در این حوزه دارد، نیازمند نگاه مضاعف رسانههای محلی در این زمینه است.
در ادامه بخشی دیگر از خاطرات شهدا و رزمندگان این استان از نظرتان میگذرد.
* داغ آن شب!
بهسوی منطقه عملیاتی میرفتیم که در کوهستان به دامداران عشایر برخورد کردیم، فرمانده گردان برای این که شب قبل از عملیات، یک غذای خوبی بچهها بخورند، تعدادی گوسفند خرید و دستور داد بین گروهانها تقسیم کنند، به هر گروهان سه چهار گوسفند رسید، راستش را بخواهید از این کار فرمانده گردان خیلی خوشم آمد، چه نقشههایی برای گوسفندها نکشیده بودم، تمام افکارم متمرکز شده بود به این که چگونه گوسفندها را طبخ کنم، انگار کار دیگری نداشتم، تمام وقتم را صرف چگونگی پختن گوسفندها کرده بودم، تا این که شب موعود فرا رسید، وقتی گوسفندان را آوردن برای کشتن یهو حالم به هم خورد و مریض شدم، سریع مرا به اورژانس بردند و داغ آن شب خوب به دلم ماند، به خودم گفتم تا تو باشی که این قدر به فکر شکم نباشی! «راوی: هادی بابایی ـ بابل»
* آیه وجعلنا
به ما دستور داده شد که با قاطر و حیوانات چهارپا به طرف منطقه عملیاتی حرکت کنیم، بهخاطر کوهستانی بودن منطقه، رفت و آمد در آن دشوار بود، ما هم طبق دستور عمل کردیم، بین راه، ناگهان یکی از بچهها گفت: «خدا را شکر لااقل از گرفتاری بالا و پایین آمدن از صخرهها رهایی پیدا کردیم و راحت شدیم». گفتیم: «چطور؟» گفت: «پایین را نگاه کنید، جاده است، بقیه راه را از جاده ادامه میدهیم». بعد، از بچهها خواست به سمت
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
آیه وجعلنا, شهدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 18 مهر 1396
|
|
معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش گفت: عملیات بغداد از بارزترین مصادیق قدرت هوایی است که موجب لغو برگزاری کنفرانس کشورهای غیرمتعهد شد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
نظامی ,
,
:: برچسبها:
اقتدارنهاجا , شهید عباس دوران ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 15 مرداد 1396
|
|
همسر شهيد سپهبد محمدولي قرني در مصاحبههاي پس از شهادت سرلشكر قرني گفته بود: آن شهيد در زمان شاه و نظام طاغوت تا درجه لشگري ارتقاء يافت، اما زماني كه متوجه اسلامزدايي وستمكاري شاه و جنايات و خيانات آمريكا در ايران شد، به تمام مزاياي مادي و منزلت سرلشکري پشت پا زد.
شهيد_قرني اولين رييس ستاد ارتش جمهوري اسلامي و اولين قرباني ضد انقلاب بعد از پيروزي انقلاب است.
:: موضوعات مرتبط:
ارتش ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
سرلشگرشهید قرنی , گروهک فرقان ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1396
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 14 فروردين 1396
|
|
شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را داری،چه تفاوتی میکند که نامت چیست و شغلت؟
شـهید سید مرتضی آوینی: انقلاب اسلامی واقعهای است که پیش از هر جا در درون انسان و در سینهی او اتفاق میافتد. عمق این سخن را هنگامی در خواهی یافت که یکایک این بچهها را بشناسی: شهید عزیزی را که کارگر چرمسازی است، شهید توانا را که طلبه است و شهید نوری را که دانشجوی راه و ساختمان است و شهید دیدهور را و شهید... در جمع شهدا از این سخنان نباید گفت. شرط ورود در این جمع اخلاص است و اگر این شرط را داری، چه تفاوتی میکند که نامت چیست و شغلت؟
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
آتشنشان , شهید , پلاسکو , آوینی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 11 بهمن 1395
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 4 بهمن 1395
|
|
منم یه مادرم پسرمو دوستش دارم....
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهید ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 10 بهمن 1395
|
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهادت ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 20 آذر 1395
|
|
بار دیگر مدافع حرمی عطر و بوی حرم حضرت زینب (س) را برایمان به ارمغان آورده بود. برای وداع با پیکر شهید پا به حسینیه معراج الشهدای تهران گذاشتیم.
صدای گریه مردی( فرزاد قاسم زاده برادر شهید) توجه همه را جلب کرده بود. حال خودش را نمی شناخت. آنقدر بغض در گلو داشت که بلندبلند درد دل می کرد. میگفت «روز اربعین در کربلا بودم که به من زنگ زد و گفت داداش! زیارتت قبول باشه. منم به زودی برمی گردم و میام کنارتون. یدالله مثل همیشه بر قولش ماند و امروز آمد.»
به اینجا که رسیدیم نمیدانم چه اتفاقی افتاد ناگهان حاضرین صبرشان تمام شد؛ گویی دل پرغصه جمع برای آتش گرفتن نیاز به یک جرقه داشت و آخرین خاطره این برادر از برادر شهیدش اشک و آه همه را درآورد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهید , مدافع حرم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 20 آذر 1395
|
|
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 20 آذر 1395
|
|
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکشد تا بیایندوکربلای ایران را عاشقانه بسازند
و زمینه ساز ظهور باشند…
آن مردان آمدندورفتند
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهدا ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 23 آبان 1395
|
|
امام رضا علیه السلام : هر که روز عاشورا روز سوگواری و اندوه و گریه اش باشد، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار دهد.
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
,
:: برچسبها:
امام حسین , عاشورا , امام رضا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 22 مهر 1395
|
|
السلام علیک یا اباعبدالله(ع)
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
یا حسین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 11 مهر 1395
|
|
هوا که روشن شد زیر گرمای آفتاب قرار گرفتیم. آب خوردن به سختی می رسید و مجبور بودیم برای نماز، تیمم کنیم و برای دستشویی و شستشوی دست و صورت آب نداشتیم. من گرما زده شدم و نمی توانستم غذا بخورم.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - عملیات کربلای ۱ در خط قلاویزان مهران بعنوان دیده بان با مصطفی در کنار یکی از گردان های عملیاتی لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع) مستقر شدیم و جالب اینکه این گردان در طی عملیات فقط یک شهید داده بود و آن هم فرمانده دلاور گردان بود.
آتش توپخانه و ادوات دشمن بسیار سنگین بود و متاسفانه بدلیل یکی از ضعفهای عمده ای که ما در پدافند داشتیم و آن عدم تهیه جانپناه و سنگر بود؛ در یکی دو ساعت اول تلفاتی حدود ۷۰ شهید و زخمی دادیم. حاج قاسم و سید داود و به تبع آنها بچه های دیدبانی بر تقویت این ضعف خیلی تاکید داشتند و در هر شرایطی بچه های دیدبانی بهترین سنگر را درست می کردند.
یادم است با مصطفی و چند نفر از بچه های گردان در خط با کمترین امکانات، سریع یک سنگر محکم ساختیم و از شدت خستگی زیر آتش شدید دشمن در سنگر افتادیم و به خواب رفتیم. نیمه های شب با داد و فریاد چند نفر از خواب پریدیم و ناگهان دیدیم تانک خودی توی تاریکی دارد به سمت سنگر می آید و متوجه اشاره بچه ها هم نیست. آخرین نفری بودم که خودم را از سنگر بیرون انداختم و تانک، سنگرمان را ویران کرد و با آسودگی تمام به حرکتش ادامه داد!
هوا که روشن شد زیر گرمای آفتاب قرار گرفتیم. آب خوردن به سختی می رسید و مجبور بودیم برای نماز، تیمم کنیم و برای دستشویی و شستشوی دست و صورت آب نداشتیم. من گرما زده شدم و نمی توانستم غذا بخورم. خیار و گوجه سبز آوردند و چون نمک نداشتیم دیدم صورت مصطفی از شدت عرق و خشک شدن، نمکی شده. خیار را مالیدم به صورتش و خوردم. سه روز در خط بودیم که سید داود آمد دنبالمان. مسیر جاده در تیررس عمودی دشمن بود (مشکل عدم ایجاد خاکریز بلند و تلفات بیشتر) و شروع کرد به تیراندازی با کالیبر و سید هم که استاد رانندگی بود با ویراژ دادن و ایجاد گرد و خاک با سرعت از منطقه دور شد. وقتی به سنگر استراحت رسیدیم، دیدیم یک گلوله بین لاستیک عقب و تیوب گیر کرده. این هم امداد غیبی این خاطره بود.
*راوی: میثم نجفی
:: موضوعات مرتبط:
شهدا ,
,
:: برچسبها:
خاطره ، میثم نجفی ، مشرق ، خیار ، نمک ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 10 مهر 1395
|
|
رسانههای آمریکایی گزارش دادند وزارت خارجه این کشور در سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران و قطع روابط ۲ کشور، ساختمانهای ایران را در خاک آمریکا اجاره داده است.
|
|
|
درس پانزدهم کتاب هدیههای آسمانی پایه ششم در سالهای گذشته با عنوان رهبران کوچک به معرفی شهدایی همچون حسین فهمیده، بهنام محمدی، مهدی باکری، ابراهیم همت و... میپرداخت. این درس با معرفی شهید حسین فهمیده به دانشآموزان به جمله معروف امام خمینی(ره) درباره این نوجوان شهید مبنی بر اینکه «رهبر ما آن طفل 13سالهای است که با قلب کوچک خود با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد» اشاره میکرد. اما در تغییرات کتابهای درسی برای سال تحصیلی 96 ــ 95 این درس از کتاب هدیههای آسمانی پایه ششم حذف شد و درس سرزمینهای همیشه سبز جایگزین آن شد. در این درس به مفاهیم دفاع مقدس، شهادت و اردوهای راهیان نور اشاره شده است اما در متن درس اشارهای به شهید فهمیده و سخنان امام خمینی(ره) راجع به این نوجوان شهید نشده است.
این اقدام با انتقادات بسیاری از سوی کارشناسان و افکار عمومی جامعه همراه شد اما آموزش و پرورش در توضیحات خود اعلام کرد که شهید فهمیده از کتابهای درسی حذف نشده است و در کتاب فارسی پایه سوم دبستان به این شهید اشاره شده است. دفتر تألیف کتابهای قرآن و معارف اسلامی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی با انتشار اطلاعیهای در این رابطه اعلام کرد: درس «رهبر کوچک» با ترویج فرهنگ و ارزشهای دینی و انقلابی افتخاری است که گروه قرآن و معارف اسلامی دفتر تألیف کتابهای درسی به آن میبالد و تعمیق و تثبیت این ارزشها را همواره در کتابهای درسی خود پیگیری میکند، ارزشهایی نظیر احسان، ایثار، شجاعت، شهادت و شهادتطلبی. شاهد مدعا نالیدن دائمی و ناامیدانه رسانههای استکباری از استمرار ارائه این مفاهیم در کتابهای تألیف شده در دهههای اخیر است. بر همین اساس و در راستای این حرکت درسی بهنام «رهبر کوچک» در کتاب هدیههای آسمانی پایه ششم دبستان طراحی شد که در قالب روایت داستانی راهیان نور و با اشاره به کلام امام خمینی(ره) درباره دانشآموز شهید محمدحسین فهمیده به ترویج فرهنگ شهادت و ارزشهای بنیادین دفاع مقدس میپرداخت. این درس در سال تحصیلی جدید به حفظ همان هدف و رویکرد مورد بازنویسی و تقویت قرار گرفت، حجم آن از شش صفحه به هشت صفحه افزایش یافت و موضوعات مانند شهدای انقلاب اسلامی (17 شهریور) ارائه وصیتنامه نوجوانی شهید برای درک بیشتر نوجوانان از فلسفه حضور همسالان آنان در جبهه و نقش سرزمینهای شاخص و کلیدی دفاع مقدس همچون دوکوهه بر آن اضافه شد. علاوه بر آن به موضوع تکریم خانوادههای شهدا و دیدار مستمر رهبر معظم انقلاب با آنها که در درس قبل وجود نداشت، پرداخته شد. این تغییرات با توجه به اینکه دانشآموزان در کتاب فارسی پایه سوم دبستان و در درس فداکاران با شخصیت شهید محمد حسین فهمیده و جمله تاریخی امام خمینی(ره) درباره او یعنی «رهبرمان طفل 13ساله است» آشنا شده بودند از تکرار این جمله صرف نظر شد و به همین دلیل عنوان درس نیز از رهبر کوچک به سرزمینهای همیشه سبز که یادآور عرصه گسترده دفاع مقدس است، تغییر یافت. گرچه همچنان نام شهید فهمیده در این درس وجود دارد و یکی از مهمترین فعالیتهای یادگیری عمیق و فکری کتاب به این شهید با ذکر عبارت "چه شباهتهایی میان رفتار حضرت قاسم(ع) در روز عاشورا و رفتار حسین فهمیده در جنگ میشناسید؟" اختصاص یافته است. در این میان ناگهان تغییرات فوق که همگی در جهت حفظ هدف اصلی درس نو ارتقای و سطح تأثیرگذاری آن بود با ورود موذیانه صهیونیستی و ترسیم مغرضانه دشمنان و بدخواهان ملت ایران از این موضوع، شائبههایی را در اذهان دلسوزان انقلاب اسلامی و علاقمندان به آرمانهای ارزشمند دفاع مقدس به وجود آورد. گروه قرآن و معارف اسلامی، دفتر تألیف کتابهای درسی آموزش و پرورش ضمن ارج نهادن به دغدغه تمام همسنگران خود در عرصه دفاع مقدس و در جهت اعلام برائت از تحلیلگران صهیونیستی بهمنظور به خاک مالیدن بینی بدخواهان و دشمنان انقلاب اسلامی، خنثی شدن نقش آنها و بسته شدن باب هرگونه سوء استفاده احتمالی اعلام میکند که عبارت مورد اشاره از زبان امام خمینی(ره) در درس «رهبر کوچک» در تجلیل از شهید فهمیده را مجدداً جزئی از درس حاضر تلقی میکند و با بازگرداندن پیشین درس در بخشنامه ویژهای نحوه درج آن در کتاب درسی را به مدارس سراسر کشور ابلاغ خواهد کرد.
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
«رهبر کوچک-جمله امام خمینی(ره) -شهید فهمیده ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 8 مهر 1395
|
|
فرزند شهید مدافع حرم، مرتضی ترابی کمال با بیان "وجود پدرم سرشار از عشق به شهادت و ارادت به حضرت زینب(س) بود" گفت: مهمترین دغدغه ایشان کمک به دیگران و نسبت به دفاع از حریم اهل بیت(ع) بسیار حساس بود.
|
|
|
از ابتدای خلقت تا کنون مهری وجود دارد که در بین آدمیان جنسش، فهمش و وسعتش با همه محبتهای عالم فرق داشته و اصلاً دنیایی است رنگارنگ که تا خداوند مصلحت نداند به کسی توفیق تجربه کردنش را عنایت نمیکند. قصه محبت دخترها به پدرهایشان ماجرایی است که برای دخترها از همان بدو تولد شروع شده و خاطرات روحبخشش تا زمان مرگشان ادامه دارد، اتفاقی که چند مدتی است نوع تجربه کردنش برای برخی از دختران سرزمین ما تفاوت کرده و حالا با شهادت پدر مدافع حرمشان، رنگ دلتنگی به خود گرفته است، دخترانی مانند فاطمه ترابی کمال فرزند شهید مرتضی ترابی کمال که چندی است در نبود پدر شهیدش رخت نوعروسی به تن کرده و پای سفره عقد نشست. این گفتوگو روایت پدر شهید مدافع حرمی است از نگاه دختر همیشه منتظرش.
در جامعه ما دخترها به باباییبودن شهره هستند، این وضعیت در رابطه شما و پدرتان هم وجود داشت؟
بله، خوب، من فرزند آخر خانواده هستم به همین دلیل رابطه بسیار خوبی هم با پدرم داشتم ایشان هم به من لطف داشتند و چون همنام حضرت زهرا(س) بودم بیش از بقیه به من احترام میگزاردند، محبت بین ما دوطرفه بود و برای هم احترام خاصی قائل بودیم. ایشان خصلتهای خوب بسیاری داشتند؛ به خواندن نماز در اول وقت توجه داشتند، به فقرا و نیازمندان هم در حد توان کمک میکرد، ولایتپذیر و مطیع سرسخت ولایت بود، از طرفی پدرم اهل خدمت کردن به دیگران بود و علیوار زندگی میکرد، کمخوراک بود و اصلاً به مادیات دنیا اهمیت نمیداد، همیشه از مشکلات ما سؤال میکرد و احترام گزاردن به دیگران هم جزو اولویتهای ایشان بود.
رفتار شهید ترابی در منزل چگونه بود؟ آیا با شما درباره شهادتشان حرفی زده بودند؟
برای فرزندان دخترشان احترام خاصی قائل بودند، در کارهای خانه هم به ما کمک میکردند یعنی ما از همان کودکی تا زمان شهادتشان شاهد محبتها و خدمات ایشان به خانواده بودیم، پدرم همسر و فرزندانشان را خیلی دوست داشتند و اگر برای کسی مشکلی پیش میآمد سریع آن را حل میکردند.
از زمانی که خودم را شناختم پدر همیشه از عشق به شهادت صحبت میکرد. ایشان از رزمندگان 8 سال دفاع مقدس بود و سی سال هم در سپاه خدمت کردند به همین دلیل همیشه میگفت که" از قافله شهدا جا ماندهام. چه دستهگلهایی را از دست دادهایم". و ما همیشه میگفتیم "پدر، جنگ دیگر تمام شده" ولی ایشان در عشقی که به شهادت داشت مصمم بود.
با این ویژگیهایی که درباره پدرتان گفتید ایشان فرد دغدغهمندی بودند، درباره فعالیتهای ایشان بگویید.
بله، واقعاً در طول این سالها مهمترین دغدغه ایشان کمک به دیگران بود،کوچکترین کارش این بود که در کوچه و خیابان اگر میخی روی زمین میدید آن را برداشته کنار میگذاشت، میگفت خدای نکرده در پای کسی میرود یا اینکه ماشین کسی پنجر میشود، در فضای کاری هم همینگونه بود، بعد از بازنشستگی فرماندهی گردان بیت المقدس شهرستان بهار را پذیرفتند، کلاسهای آموزشی را برگزار میکردند، البته اهل پیادهروی و شنا هم بودند.
چه شد که تصمیم گرفتند عازم سوریه شوند؟
از وقتی فهمید که از ایران هم برای حضور مستشاری در جبهه سوریه نیرو اعزام میشود دیگر دل توی دلش نبود و علیرغم همه علاقهای که به ما داشت اما عشق به شهادت و جهاد یک لحظه از سرش بیرون نمیرفت، ارادت خاصی هم به حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) داشت و نسبت به دفاع از حریم اهل بیت(ع) بسیار حساس بودند، این بود که شب و روز نداشت و از خدا میخواست هرچه زودتر راهی جبهه مقاومت شود.
با این اوصاف شما از رفتن پدر مطلع بوده و خودتان را آماده هر اتفاقی کرده بودید؟
نه اصلاً، از مدتها پیش اسمش را برای اعزام نوشته بود اما به ما چیزی نگفته بود، هربار که تلویزیون از درگیریهای سوریه گزارشی پخش میکرد میگفت "کاش من هم آنجا بودم، انشاءالله خدا قسمت و روزی من هم بکند" ما هم ابتدا ساده از کنارش میگذشتیم ولی بهمرور زمان جدیت این قضیه را فهمیدیم و از آنجا که پدرم فردی بسیار شجاع و نترس بود میدانستیم که حتماً خواسته خودش را عملی میکند.
درباره آخرین لحظات حضورشان در خانواده و تماسهایشان بگویید؟
پدرم برای رفتن به سوریه آنقدر ذوق و شوق داشت که وقتی به او گفتند "احتمال دارد که اعزام شوی" از دو ماه قبل ساکش را بسته بود و برای رفتن لحظه شماری میکرد تا اینکه عصر روز 28 آذرماه سال 94 به او اعلام شد که "فردا اعزام میشوی"، چشمانش چنان برقی زد که انگار دنیا را به او داده بودند، شب آخر با هم عکس گرفتیم اما پدرم چون ما را دوست داشت زیاد کنار ما نماند که مبادا وابستگیاش مانع رفتن بشود، ساعت پنج صبح روز 29 آذر ماه 94 ایشان از خانه خارج شد و دیگر هم بازنگشت. در سوریه هم فرمانده تیپ فاطمیون بودند و با وجود حجم کارهایشان به ما زنگ میزدند و احوالمان را جویا میشدند یعنی روزی نبود که ایشان به ما زنگ نزنند، حتی در هنگام نبرد هم با ما تماس میگرفت و طلب حلالیت میکرد.
چگونه از شهادت ایشان مطلع شدید؟
دو روز بود که پدرم تماس نگرفته بودند، البته خودش گفته بود که نبرد سختی در پیش است و ممکن است دو سه روزی تماس نگیرد؛ روز پنجشنبه پانزدهم بهمن از گلزار شهدای همدان به خانه خواهرم رفته بودیم که گوشی من زنگ خورد، دخترعمویم و بعد هم همسایههایمان بودند که میگفتند "چرا در خانه نیستید؟" و آنها از شهادت پدرم باخبر بودند اما نمیتوانستند به ما چیزی بگویند تا اینکه دخترعمویم این خبر را به دامادمان داد و ما دیگر دنیا روی سرمان ویران شد.
روزهای بعد از شهادت پدرتان را چگونه سپری میکنید؟
بسیار سخت و دردناک، دیگر دنیا برای ما رنگ و بوی سابق را ندارد و بهنوعی لذتهای دنیا برای ما بیمعنا شده و تنها چیزی که این روزها ما را تسلی میدهد این است که پدرم برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) به شهادت رسیده است.
شهادت ایشان در خانواده، فامیل و دوستانشان چه تأثیری داشته است؟
شهادت پدرم شوک بزرگی برای خانواده بود بهگونهای که علیرغم گذشت 5 ماه از شهادت ایشان باز هم باورمان نشده است، در بین اعضای فامیل و دوستان هم این فضا حاکم است و شهادتشان خیلیها را متحول کرد و باعث شد رفتارشان را اصلاح کنند.
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
از قافله شهدا جاماندهام" ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 8 مهر 1395
|
|
|
«جمیل صافیپور» از پیشمرگان کُرد و جانشین شهید ناصر کاظمی گفت: شهید کاظمی در قلب مردم جا داشت، از این رو بدون خدم و حشم در پاوه رفت و آمد میکرد و از گروهکها هیچ باکی نداشت.
95/06/08
|
|
|
«جمیل صافیپور» یکی از پیشمرگان کُرد و مدافعان شهر پاوه در قائله 26 مرداد 1359 است که با ورود «شهید ناصر کاظمی» به شهر پاوه از سوی ایشان به مسئولیتهای متعدد منتصب شده است. صافیپور از سوی شهید کاظمی به سمتهایی از جمله معاون فرمانداری شهر پاوه، شهردار پاوه، بخشدار مرکزی، بخشدار باینگان، بخشدار نودشه و چندین مسئولیت مختلف دیگرمنصوب شد. متن زیر حاصل گفتوگوی صمیانه خبرنگار ما با «جمیل صافیپور» دوست و همرزم شهید کاظمی در شهر پاوه است که در ادامه میخوانید:
***
درگیریهای پاوه به قائله 26 مرداد 1359 ختم نشد. «شهید ناصر کاظمی» سال 59 به پاوه آمد؛ او همزمان فرماندار و فرمانده سپاه شد. تازه گروهکها شروع به هدف قرار دادن شهر پاوه کرده بودند. هر روز عصرها از بالای کوه آتشکده شهر را خمپاره باران میکردند. شهید کاظمی به همراه تیمی از بچههای پاوه به کوه رفت و اکیپ خمپاره انداز را منهدم کرد.
گروهکها همه شهرهای کردستان را گرفته بودند؛ تنها جای در امان مانده از دست آنها شهر پاوه بود. من با حکم شهید کاظمی شهردار پاوه بودم. شب هنگام نزد شهید کاظمی رفتم و از وضعیت نوسود خبر دادم که مردم وضعیت بدی دارند. شهر در محاصره است و مردم گرسنگی میکشند و خیلی ناراحتند، فکری به حالشان کنید. شاید آذوقه و غذا و نانی به دستشان برسد.
فاصله پاوه تا نوسود به دلیل نامساعد بودن جاده یک ساعت و نیم بود. شهید کاظمی بدون تامل گفت: فردا به نوسود میروم. خواستم از این تصمیم منصرفش کنم، اما فایده نداشت. فردای آن روز خودش تک و تنها به نوسود رفت. شهید کاظمی به بچههای نوسود گفته بود: «جاده پاوه برای مردم نوسود باز است، هر کسی به شهر ما بیاید قدمش بر روی چشم، ما آماده پذیرایی هستیم؛ هر کسی نمیآید گلهمند نباشد، او هوادار ما نیست.» این حرکت شهید کاظمی موجب شد تعداد زیادی از مردم نوسود به پاوه بیایند.
وقتی شهید کاظمی به نوسود رفت من دلهره داشتم. سعی میکردم نرود چون کسی از نوسود جان سالم به در نمیبرد. شهید کاظمی با شهامت رفت و برگشت.
نوسود سقوط کرده بود و شهر به کلی دست گروهکهای ضد انقلاب بود. حملهای به فرماندهی شهید ناصر کاظمی برای تصرف گروهکها در نوسود شروع شد. تعداد زیادی از پیشمرگان کُرد و پاسداران در منطقهای به اسم «بیلد» هلیبرد کردند؛ شهید کاظمی نیروهای زیادی را پیاده کرد و مقداری در منطقه پیشروی کردند. در همین زمان هواپیماهای عراقی وارد عمل شده، منطقه را بمباران و در جنگ دخالت کردند. شهید کاظمی همان جا زخمی شد.
منطقه نوسود خالی از نیروهای پاسدار بود. مردمی که خواهان انقلاب بودند به پاوه و سایر مناطق آمده بودند و کسانی هم که در آنجا بودند یا با گروهکها بودند و یا راهی جز همراهی با آنها نداشتند. شهید کاظمی همراه با شهید «عزتکریمی» یکی از بچههای پاوه که در همان حمله به شهادت رسید، زخمی شد. وقتی هواپیماها آمدند و تعداد زیادی از بچهها به شهادت رسیدند شهید کاظمی مجبور شد تعدادی از شهدا را در روستایی از همان منطقه خاکسپاری کند.
**معجزهای که باعث زنده ماندن شهید کاظمی شد
شهید کاظمی آن شب با یکی از بچهها در منطقه مانده بود. شب از روخانه سیروان که یکی از رودخانههای خروشان منطقه است بدون راهنما عبور کرده بودند. خدا معجزه کرده بود علیرغم زخم عمیقی که داشت از رودخانه سلامت گذشته بودند. شهید کاظمی تعریف میکرد: «شب در کوه بودیم و تصمیم گرفتیم به پاوه بیاییم. راه افتادیم و نزدیکهای صبح که هوا داشت روشن میشد، دیدیم ما تازه به بالای سر مقر گروهکها رسیدهایم. نای راه رفتن نداشتم، به رزمندهای که همراهم بود، گفتم برو شاید بتوانی نیروی کمکی بیاوری.» توکلی برگشته بود و بچههای ما که در روستای نجار مستقر بودند همراه او آمده بودند. در همین حین شهید کاظمی پس از کمی استراحت راه افتاده بود و در همان جایی که نشسته بود یک یاداشت جا گذاشته بود که من به طرف پاوه حرکت کردم.
شهید کاظمی خودش را به پاوه رساند و او را به بیمارستان بردیم و مورد عمل جراحی قرار گرفت. بعد از عمل به تهران رفت و یک هفته بعد برگشت. روزی که شهید کاظمی عمل شد همان روز از تخت بلند شد و اجازه نداد یک نفر زیر بغلش را بگیرد!
**آخرین حرفهای «کاک ناصر» در فراق شهدا
یک روز در جاده نودشه مشغول جاده سازی بودیم. بولدورز کار میکرد و آتش ضد انقلاب هم روی جاده ساکت نمیشد. کاک ناصر در آن موقعیت به من گفت: «من هوس بهشت زهرا کردهام؛ باید به تهران بروم. امشب به کرمانشاه میروم و فردا میخواهم بهشت زهرای تهران باشم. تو هر روز به جاده سر بزن و مواظب کار باش». جاده خیلی خطر ناک بود. توپخانه ضد انقلاب هر لحظه کار میکرد. شهید کاظمی رفت و 2 روز بعد برگشت. وقتی همدیگر را دیدیم، گفت: «دلم تنگ شده، همه بچهها بهشت زهرا هستند غیر از من. آنجا فقط جای من خالی است.»
بعد از این ماجرا مدتی گذشت و شهید رجایی در سفری به پاوه آمد. سال 1360 بود که شهید کاظمی به سنندج رفت. همان جا عملیات محمدرسول الله(ص) را رهبری کرد و تعداد زیادی عراقی اسیر کردند و مقداری زیادی از خاک کشورمان را آزاد کردند.
**ضدانقلابهایی که جذب شهید کاظمی شدند
کاش شهید کاظمی به خاطر هنر و خدمتی که داشت هنوز در میان ما بود. او به بچههای بومی احترام میگذاشت. همین مسئله باعث پیشرفت کارش میشد. کارهایی انجام میداد که کسی نمیتوانست، انجام دهد. یکی از نودشهایها عضو گروهکهای ضد انقلاب بود. به ما پیغام داده بود که پشیمان هستم و میخواهم برگردم. شهید کاظمی در جواب گفت: بیایید. وقتی برگشته بود بچههای پاوه در غیاب شهید کاظمی او را بازداشت کرده بودند.
معاون بخشداری نوسود به من زنگ زد و گفت به ما قول داده بودید کاری به کسانی که پشیمان هستند نداشته باشید، اما شما شخصی که آمده را بازداشت کردهاید. شهید کاظمی در منطقه بود. با او تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم. شهید کاظمی به سپاه زنگ زد و گفت این شخص را آزاد کنید. فرمانده سپاه نوسود گفت این شخص گروهکی بوده است. شهید کاظمی گفت این شخص با پای خودش تسلیم شده او را آزاد کنید. آنها قبول نکردند.
شهید کاظمی گفت: من همین الان به زندان میآیم و دست این آقا را میگیرم و همان جایی میبرم که بوده؛ شما اگر به همراه 200 نیرو توانستید او را دستگیر کنید، مرد هستید. شهید کاظمی رفت و او را آزاد کرد و چند روز بعد به او اسلحه داد. وقتی حمله به نودشه شروع شد، در اولین قله منطقه نودشه اولین شهید همان شخص آزاد شده از سوی شهید کاظمی بود.
شهید کاظمی در قلب مردم جا داشت. او هیچ وقت محافظ نداشت و بدون هیچ خدم و حشم در پاوه رفت و آمد میکرد. از گروهکها هیچ باکی نداشت. ساده با مردم صحبت میکرد؛ هر هفته در نماز جمعه با مردم بود. عادت داشت همیشه دست به محاسنش میکشید و فکر میکرد. رفتار و برخورد شهید کاظمی و شهید حدادعادل همیشه در دل و قلب بچههای پاوه ماند.
شهید کاظمی علاوه بر روحیه هدایتگری، جاذبه و دافعه داشت. معتقدم بچههایی که سال 58 همراه انقلاب بودند هیچ ناخالصی نداشتند. همه برای انقلاب و امام(ره) آماده فداکاری بودند. شهید کاظمی در بحرانیترین موقعیت به پاوه آمد. وقتی از پاوه رفت هستههای سپاه و بسیج مستقر شده بود.
وقتی ناصر کاظمی به شهادت رسید به تهران رفتیم. من در مراسم تشییع او صحبت کردم. به همسر ایشان گفتم: شما شهید کاظمی را نشاختید و همسر ایشان هم گفتند: «نه! من فقط 2 ماه با ایشان زندگی کردم. همه آن دو ماه هم ایشان در جبهه بود و من زمان مناسبی برای شناخت ایشان نداشتم. شما دوست و همرزم او بودید و او را خوب میشناسید.»
|
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
ضدانقلاب- شهید کاظمی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 8 مهر 1395
|
|
خاطره ای از تیمسار خلبان اکبر توانگریان
در طول جنگ تحمیلی همیشه رادار بندر و صنایع پتروشیمی ما، از اهداف مهم و استراتژیک دشمن به حساب می آمد. تقریباً هر چند روز یک بار به این اهداف حمله هوایی می شد.
یک روز، من خلبان «آلرت» (آماده) پایگاه بودم. آژیر حمله هوایی کشیده شد، بلافاصله سوار هواپیما شدم و طبق مشخصات جغرافیایی که رادار بندر شاهپور از موقعیت هواپیماهای دشمن برایم مشخص کرده بود، به پرواز درآمدم.
در آن زمان، سرگرد ستاری افسر کنترل شکاری رادار بود. او با توجه به فاصله کمی که هواپیماهای دشمن داشتند، خطر را احساس کرده بود و مرتب به من می گفت:
ـ بجنب دارند می آیند!
من کاری از دستم برنمی آمد و فقط در جواب می گفتم:
ـ با حداکثر سرعت دارم می آیم.
جناب ستاری با آگاهی از موقعیت من و هواپیماهای دشمن به این نتیجه می رسد با سرعتی که پرواز می کنم، هرگز به هواپیماهای دشمن نخواهم رسید و آن ها بمب های خودشان را خواهند زد. لذا به زبان انگلیسی در «چنل گارد» (کانالی که تمام گیرنده های موجود در هوا و زمین می توانند آن صدا را بگیرند) گفت:
ـ خوب داری می آیی، الان ده مایل با میگ۲۳ دشمن فاصله داری، قبل از اینکه به هدف برسند تو آن ها را خواهی زد.
من در لحظه اول با شنیدن صدای جناب ستاری شک کردم، چون ما در مأموریت ها مجاز نبودیم به زبان انگلیسی صحبت کنیم، ضمناً من با هواپیماهای دشمن بیش از ۳۰ مایل فاصله داشتم. حس کردم او می خواهد هواپیماهای دشمن به نحوی صدای او را بشنوند و آن ها را منحرف کند.
در جوابش به انگلیسی گفتم:
ـ بله، هواپیماهای دشمن را دارم. اولین هواپیما را روی رادار گرفته ام. فاصله ام ۹ مایل است و دارم به آن ها می رسم.
هواپیماهای دشمن که صدای من و جناب ستاری را گرفته بودند بلافاصله دور زدند و برگشتند. من به دنبالشان بودم و تا نزدیک مرز آن ها را دنبال کردم. آن روز با شگرد خوب و بجایی که نشأت گرفته از هوش و ذکاوت سرلشکر ستاری بود باعث شد هیچ آسیبی به منطقه نرسد.
:: موضوعات مرتبط:
ارتش ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
سرلشکر ستاری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 7 مهر 1395
|
|
گروهی مرگ را در آغوش گرفتندو شهید شدند
و ما را مرگ در بر گرفت و مردیم...
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم،
غافل از اینکه شهادت را جز به اهل درد نمی دهند.
پس از آنها من نه از رفتن،
که از ماندن میترسم،
میترسم که مرده بمانم،
مرده بمیرم...
شهادت
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهید و شهادت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 7 مهر 1395
|
|
ترکش
با آمدن فرمانده لشکر 25 کربلا که اصفهانی بود ، سر و صدای دوشکای عراقی
بلند شد .
– چه خبره اینجا ؟
- قربان بوی گز اصفهان به مشامشان رسیده است .
" شادی روح فرمانده هان شهید صلوات "
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
شهید و شهادت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 6 مهر 1395
|
|
فرزند خردسال شهید سامانلو در بدو ورود به غرفه شهدای مدافع حرم با ماکت تصویر پدرش روبرو میشود و تصور میکند که پدرش آمده و بالای غرفه روی بلندی ایستاده، با عجله به سمت پدر میدود و زمانی که پای ماکت رسید و میفهمد که پدرش نیست، شروع به گریه کردن میکند. همسر شهید سعید سامانلو متن کوتاهی را در خصوص این اتفاق نوشته که در ادامه میآید: فقط قصد بازدید از نمایشگاه بود که با تمثیل پدرش روبهرو شد و بچه کمی هیجانزده شد. خدا داعشی و دشمنان اسلام را لعنت و نابود کند. ما واقعا ممنون از برگزارکنندگان چنین نمایشگاههایی در سراسر کشور هستیم که ترویج فرهنگ شهید و شهادت را به نحو احسن انجام میدهند. محمدحسین کوچک باید با واقعیت روبهرو شود تا بفهمد دشمنان پدر قهرمانش را چه کردند؟ محمدحسین و علی خوشحالاند که اگر پدر فداکارشان نیست مردمی هستند که یاد آنها را زنده نگه میدارند. محمدحسین بعد از روبهرو شدن با تصویر پدر آرام شد و او را نوازش کرد و بوسید و عکسهای یادگاری قشنگی با آن گرفت. ما ممنون و سپاسگزار طراح تمثیلها هستیم. من مادر محمدحسین و علی علاوه بر همسر شهید بودن فرزند شهید نیز هستم و بیشتر از هر کسی فرزندانم را درک میکنم. یادم میآید وقتی بچه بودم زمانی دلم به درد میآمد که حس میکردم، مردمی که پدر من به خاطرشان رفته حتی یاد و خاطره او را زنده نگه نمیدارند. شاید با یادآوری خاطرات پدر، اشک از چشمانم سرازیر میشد اما آن اشک سریع تبدیل به شعف و شادی میشد و میگفتم خدایا مواظب این مردم عزیز باش؛ پدر من که برای آسایش آنها رفت، آنها هنوز پدر مرا در خاطر دارند و یادش را زنده نگه داشتهاند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
ماکت -پدر شهیدش ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 6 مهر 1395
|
|
در تفحص شهدا،
دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را مینوشت پیدا شد
گناهان یک هفنه او اینها بود:
شنبه: بدون وضو خوابیدم.
یک شنبه: خنده بلند در جمع.
دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم.
سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم.
چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت.
پنچشنبه: ذکر روز را فراموش کردم.
جمعه: تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده به 700.
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد:
دارم فکر میکنم که چقدر از یه پسر شانزده ساله کوچکترم...
ما چی...
کجای کاریم
حرفامون شده رساله توجیه المسائل
غیبت...
تو روشم میگم
تهمت...
همه میگن
دروغ...
مصلحتی
رشوه...
شرینی
ماهواره...
شبکه های علمی
مال حرام...
پیش سه هزار میلیارد هیچه
ربا...
همه میخورن دیگه
نگاه به نامحرم...
یه نظر حلاله
موسیقی حرام...
آرامش بخش
مجلس حرام...
یه شب که هزار شب نمیشه
بخل...
اگه خدا میخواست بهش میداد
شهدا واقعا شرمنده ایم که به جای با تقوا بودن فقط شرمنده ایم....
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
دفترچه گناهان-شهید 16 ساله ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 4 مهر 1395
|
|
همراه حاج احمد با لباس کردی، کنار جاده ایستاده بودیم که ماشینی به ما نزدیک شد. دونفر از افراد کومله داخل ماشین بودند.آن ها به خیال این که ماهم از خودشان هستیم ، نگه داشتند و ما را سوار کردند.
من که زبان کردی بلد بودم،شروع به صحبت با آن ها کردم و پرسیدم:از نیروهایی که تازه از سپاه تهران اومدن چه خبر؟ یکی از آن هابا ناله گفت: چی بگم. توی اون ها کسی اومده به اسم حاج احمد متوسلیان، این بابا پدر ما رو در اورده، از موقعی که اومده،تمام کار و کاسبی ما کساد شده، به تمام کمین های ضد کمین میزنه.عملیات هاش خانمان سوزه.
در تمام این مدت حاج احمد ساکت و آرام نشسته بود و جاده را نگاه می کرد. در یک آن وقتی فرصت را مناسب دیدم، به سرعت اسلحه را پشت سر یکی از آن ها گرفتم، آن ها باورشان نمی شد. ماشین را نگه داشتند. با کمک حاج احمد دست و پای آن ها را بستیم و حرکت کردیم. در راه خطاب به یکی از کرد ها گفتم: اگر متوسلیان رو ببینی اونو میشناسی؟ مرد کرد گفت: نه! قیافه شو ندیدم. یک نگاه به حاج احمد انداختم و به مرد کرد گفتم : اون مردی که کنارت نشسته احمد متوسلیانه.
مرد کرد نگاهی به حاج احمد کرد حاج احمد هم در چشم او خیره شد. هنوز حاج احمد چشم از چشم او بر نداشته بود که متوجه شدیم مرد کرد شلوارش رو خیس کرده است. خنده ام گرفته بود، ماشین را نگه داشتیم و او را پیاده کردیم تا ماشین را نجس نکند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
مردان کومله ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 4 مهر 1395
|
|
خط حزبالله ۵۱ | حزبالله پیروز است
«جوانهایی که امروز در این کشور برای احیاء اسلام، برای اقامهی دین با جد مشغول کارند، بحمدالله روزبهروز دارند زیاد میشوند. اینها همانهایی هستند که به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی، هر دشمنی از جمله آمریکا و صهیونیست را به زانو خواهند فکند.» ۹۵/۶/۳۰ پنجاهمین شمارهی هفتهنامهی خبری - تبیینی خط حزبالله در سرمقالهی این هفته به سه شرط تحقق وعدهی بسیار نزدیک الهی با عنوان «حزبالله پیروز است» پرداخته است. گزارش این شمارهی هفتهنامهی خط حزبالله نیز به روایت رهبر انقلاب از دوران دفاع مقدس و ایستادگی ملت ایران در کنار امام امت در آن روزهای اولیهی پیروزی انقلاب اختصاص دارد. عکس ویژهی این هفته به تصویر کمتر دیدهشدهی رهبر انقلاب به مناسبت بازگشایی مدارس در یکی از مدارس تهران اختصاص یافته است. پنجاه و یکمین شمارهی هفتهنامهی خط حزبالله به روح پرفتوح عالم مجاهد شهید میثم تمار از صحابی خاصهی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) تقدیم میشود. نسخهی PDF نشریه در سه نسخهی تابلوی اعلانات، A۴ جهت مطالعه و A۳ برای چاپ و تکثیر بر روی پایگاه KHAMENEI.IR قرار گرفته است و عموم امت حزبالله میتوانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئتهای مذهبی و پایگاههای بسیج توزیع کنند.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
شهدا ,
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
حزبالله ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 3 مهر 1395
|
|
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، شهید احمد صداقتی در عملیات «فرمانده کل قوا» از ناحیه دست مجروح و یکی از دستانش قطع شده بود، اما با این وجود بار دیگر در جبهه نبرد حق علیه باطل حضور یافت. او که فرماندهی یکی از گردان های «لشکر 14 امام حسین (ع)» را بر عهده داشت، سرانجام سال 61 در عملیات «محرم» و منطقه شرهانی به شهادت رسید و پیکرش در فروردین ماه 1392 به همراه قمقمه ای که پس از 30سال همچنان آب درونش داشت و همچنین دست مصنوعی اش تفحص شد.
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
شهدا ,
,
:: برچسبها:
دست مصنوعی-شهید ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 31 مرداد 1395
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
|
|
|
|
|